«کفنها» (The Shrouds) جدیدترین ساختهی دیوید کراننبرگ است که طرفداران ژانر ترسناک با او آشنایی کاملی دارند؛ این فیلم که در جشنواره کن ۲۰۲۴ برای نخل طلا رقابت میکند، تا اینجا نقدهای ضدونقیضی کسب کرده است.
«کفنها» که مانند فیلم پیشین کراننبرگ، «جنایات آینده»، اثری علمی-تخیلی با عناصر زیرژانر وحشت جسمی است، داستان مردی را روایت میکند که تنها ماندن همسر فقیدش در قبر، به دغدغهی ذهنیاش تبدیل شده است. بنابراین یک قبرستان جدید طراحی میکند که آنجا، افراد میتوانند جسد عزیزان خود را از طریق دوربینها تماشا کنند.
نقدهای فیلم «کفنها» نشان میدهد که میان منتقدان شکاف بزرگی وجود دارد
فیلمهای کراننبرگ، مخاطب خاص خودشان را دارند اما منتقدان همواره به آنها واکنشهای مثبتی نشان دادهاند. این مسئله اما حداقل تا اینجا در مورد فیلم «کفنها» صدق نمیکند و برخی از منتقدان بزرگ برایش نقدهای منفی نوشتهاند و از آن رضایت ندارند، از جمله استفانی بانبری (منتقد ددلاین)، اوون گلیبرمن (منتقد ورایتی) و فیونالا هالیگان (منتقد اسکرین اینترنشنال).
مشابه «جنایات آینده» که بازخوردهای مثبتی از تماشاگران دریافت نکرد، امتیاز «کفنها» هم در سایت آیامدیبی در حال حاضر ۶.۲ است و احتمالا با اکران گستردهی فیلم به زیر ۶ خواهد رسید. امتیاز فیلم در راتنتومیتوز هم ۵۰% است که خبر از یک فیلم متوسط میدهد اما احتمالا در ادامه، مثبتتر خواهد شد و به بالای ۶۰ میرسد. گوشههایی از نقدهای فیلم «کفنها» را در ادامه میتوانید مطالعه کنید.
- نقدها و نمرات فیلم «مگالوپلیس»؛ هم فاجعه، هم شاهکار (جشنواره کن ۲۰۲۴)
ورایتی – اوون گلیبرمن
اوون گلیبرمن اگرچه تلاشهای کراننبرگ را تحسین میکند اما یکی از نقدهای فیلم «کفنها» را نوشته: کارش (ونسان کسل) در رستورانی شیک و هنری نشسته است و حین ناهار، از قرار عاشقانه جدید خود میپرسد: «تا چه اندازه حاضری به سیاهی قدم بگذاری؟» اما کسی که واقعا این سوال را میپرسد، [نه این شخصیت بلکه] خود دیوید کراننبرگ، نویسنده و کارگردان فیلم «کفنها» است. او کل دوران حرفهای خود همین سوال رو از مخاطبان پرسیده و جواب این سوال همیشه یک چیز بوده: هرچه تاریکتر، بهتر.
با این حال، تاریکی کراننبرگ از جنس خاص خود اوست. در «کفنها»، کارش تاجریست که ویدیوهای صنعتی تولید میکند. او یک آپارتمان لوکس در تورنتو دارد، اما در عین حال عرضهکنندهی یک محصول خاص است: یک قبرستان که سنگ قبرهایش وسایل تکنولوژیکی هستند و جسدها با کفنهای پیشرفتهای پوشیده شدهاند که به شما اجازه میدهند به تابوت زیر آن سرک بکشید و ببینید عزیز از دسترفتهی شما چگونه میپوسد. همسر کارش که به دلیل سرطان از دنیا رفت، زیر یکی از همین سنگها دفن شده است. کارش با استفاده از دوربین، دوست دارد از نزدیک به جسد همسرش خیره شود و تصور کند که خودش هم در تابوت کنارش خوابیده است. تا چه اندازه حاضرید به سیاهی قدم بگذارید؟
همسر دوم [واقعی] کراننبرگ، سال ۲۰۱۷ فوت کرد (آنها سال ۱۹۷۹ با هم ازدواج کرده بودند) و کراننبرگ اعتراف کرده که فیلم «کفنها» تا چه اندازه برایش شخصی است. ونسان کسل، بازیگر فرانسوی، در نقش کارش، مدل موهای شبیه کراننبرگ دارد، ولی لزومی ندارد این شباهت را زیاد جدی بگیریم. شاید اگر کراننبرگ میخواست کارش، کاملا جانشین او باشد، به او عینک میزد، یا شاید ونسان کسل اروپایی را برای بازی در نقش نسخهای از کراننبرگِ کانادایی انتخاب نمیکرد. شباهت کسل به کراننبرگ کافی است، اما در «کفنها»، شخصیت او حالوهوای کاملا متفاوتی دارد. او شبیه نسخهی اروپایی بوریس کارلوف (بازیگر نقش فرانکنشتاین) است.
کراننبرگ همواره پادشاه زیرژانر وحشت جسمی بوده است، ژانری که اساسا خودش آن را اختراع کرد. میتوان گفت خیلی از فیلمهای ترسناک، حتی فیلمهای هیولایی قدیمیِ نظام استودیویی، به ژانر وحشت جسمی سر زدهاند اما رویکرد کراننبرگ [به آن] در بیپرده نشان دادن همهچیز نیست. او همیشه کاری میکند که وحشت شبیه چیزی پزشکی به نظر برسد. فیلمهای دلهرهآور او دربارهی انگلهایی هستند که از درون انسان بیرون آمدهاند، دربارهی شیاطینی که خود را به شکل سرطان درآوردهاند، دربارهی ادغام دیانای یک مرد با دیانای یک مگس («ویدئودروم» دربارهی ترکیب یک مرد با دستگاه ویدئو بود، ولی فعلا آن را کنار میگذاریم.) بعد از ۲۰ سال فیلم ساختن به این سبک و سیاق، حتی به نظر میرسید خود کراننبرگ هم دیگر تحملش را ندارد.
از دههی ۹۰ میلادی به بعد، فیلمهای کراننبرگ به مسیر مختلفی رفتند. او «ناهار عریان»، «سابقه خشونت»،«قولهای شرقی»، «یک روش خطرناک»، «جهانشهر» و همچنین فیلمی ساخت که از همهی اینها بهتر بود: اثر معمایی روانشناختی مهیجی به نام «عنکبوت». اما حالا، او با انتقامی چندشآور به این ژانر بازگشته است. «جنایات آینده»، درام روانشناختی عجیبوغریب دو سال پیش او، عنوان فیلم تجربی کلاسیک کراننبرگ از دههی ۷۰ میلادی را یدک میکشید و قصهی آن، آیندهای را به نمایش میگذاشت که در آن مردم اندام جدید پرورش میدهند و قهرمان داستان جراحیِ اندامهای خودش را به نوعی نمایش هنری تبدیل کرده است. «جنایات آینده» قطعا خستهکننده نبود، اما فضای فیلمهای ترسناک آکادمیک (استودیویی) را داشت. اما با «کفنها»، کراننبرگ روی وحشت جسمی قمار سنگینی میکند. او ۸۱ ساله است، و شاید با این فیلم میخواهد بگوید که قرار نیست بهراحتی تسلیم مرگ شود.
درپ – استیون پاند
در اکثر دورههای جشنواره کن، یک فیلم جدید از دیوید کراننبرگ، ممکن است منزجرکنندهترین و شوکهکنندهترین فیلم کل جشنواره باشه، خصوصا اگر [قصهاش] درباره دوربینهایی باشد که به آدمها اجازه میدهد تا عزیزانشان را بعد از مرگ در حال تجزیه ببینند! مثل فیلم «کفنها». «کفنها» اثر ظریفی است، نگاهی عمیقا شخصی به غم فقدان، که البته وقت کافی دارد تا ترسناک هم شود اما هیچگاه این واقعیت را فراموش نمیکند که فیلمی دربارهی اندوه است.
به طور ویژه، فیلم دربارهی غم کراننبرگ به دلیل مرگ همسرش در سال ۲۰۱۷ است. نه تنها بازیگر نقش اول، ونسان کسل با گریم و لباسهایی که میپوشد، به کراننبرگ شباهت دارد، بلکه در بخش ابتدایی فیلم، شخصیت او در مورد تمایلش برای اینکه کنار همسرش در تابوت بخوابد صحبت میکند، چون از این ایده که همسرش در قبر تنها باشد وحشت دارد؛ این حرفها را قبلا خود کراننبرگ در واکنش به مرگ همسرش زده بود.
کسل نقش کارش را بازی میکند، تاجری که در واکنش به مرگ همسرش (دیانه کروگر)، تکنولوژی مدرنی اختراع کرده است که جسدها را در کفنی خاص میپیچاند و میتواند تصویری سهبعدی از بدن در حال تجزیهی آنها را به نمایش بگذارد. مشتریهایی که تمایل دارند، میتوانند عزیزان خود رو در قبرستانِ کارش دفن کنند، جایی که هر سنگ قبر، یک صفحه نمایشگر دارد و به آنها اجازه میدهد با وارد کردن یک کد، بدن را بهصورت زنده تماشا کنند.
آخرین فیلم کراننبرگ در جشنواره کن، «جنایات آینده» (۲۰۲۰)، بصری و عمدا تحریکآمیزتر بود؛ و فیلمی که قبل از آن ساخت، «نقشههای ستارههای سینما» (۲۰۱۴)، اثری رهاتر و عمدا سرگرمکنندهتر به حساب میآمد. «کفنها»، نسخهی جدی، غمگین و به شدت ناراحتِ کراننبرگ است.
- ۱۰ فیلم برتر دیوید کراننبرگ، کارگردان «جنایات آینده» از بدترین به بهترین (فیلمساز زیر ذرهبین)
گاردین – پیتر بردشاو
فیلم جدید دیوید کراننبرگ، یک ابوالهولِ بدون رمز و راز است، تأملی شهوانی و مردهخواهانه (نکروفیلیک) در مورد غم، دلتنگی و فقدان که کارگردان را به علاقهمندیهای آشنایش بازمیگرداند. فیلم هم جذاب است و هم خستهکننده: ترکیبی از یک معمای قتل، یک درام جنسی و یک تریلر توطئهآمیز علمی-تخیلی که نزدیک است به همان بیگانههراسی که قصد نقد و تمسخر آن را دارد، دامن بزند. و در میان پیچشهای آزاردهندهی داستان، یک دکتر سرطانشناس مهم وجود دارد که احتمالاً با همسر فقید قهرمانِ قصه رابطهی عاشقانه داشته است اما هرگز در مقابل دوربین ظاهر نمیشود.
با این حال، فیلم فضای آرامگاهگونهی خاص خود را دارد که با موسیقی الکترونیک نامتعارفِ هاوارد شور (آهنگساز) تاثیرگذارتر میشود. ما در تورنتوی حال حاضر یا آیندهی نزدیک هستیم، جایی که یک مرد بیوهی ثروتمند و کارآفرین شیکپوش به نام کارش (ونسان کسل) یک قبرستان خاص تأسیس کرده است: محل دفن پیشرفتهای که در آن مردم میتوانند عزیزانشان را به شکل تازهای دفن کنند و از طریق دورببینهای باکیفیت، جسد آنها را روی گوشیهای هوشمند خود ببینند.
شاید نیازی به گفتن نباشد که کارش، تصاویر همسر مرحومش، بکا (دیانه کروگر) را [روی گوشی خودش] دریافت میکند؛ زن او پس از مبارزهی دردناک و غیرممکن با سرطان سینه درگذشت. کارش از یک دستیار هوش مصنوعی عجیبوغریب به نام هانی (با صدای بکا) بهره میبرد و همچنین رابطهی نزدیکی با تری، خواهر دوقلوی بکا (باز هم با بازی دیانه کروگر) دارد. اما زمانی که قبرستان تخریب میشود و اطلاعات آن به خطر میافتد، کارش به دخالت دولت چین مشکوک میشود، زیرا چینیها هم روی این فناوری سرمایهگذاری کردهاند. یا شاید موری (گای پیرس) مظنون است، یک سرطانشناس و معشوقهی احتمالی همسر مرحومش که اکنون در ایسلند زندگی میکند.
و همه اینها به کجا منجر میشود؟ شاید به هیچکجا، و اگر نکته همین است، این نکته ما را به چه نتیجهای میرساند؟ شاید [هدف فیلم این است که بگوید] هرگز از غم و اندوه، عشق بدن شکنندهی خودمان و همچنین امید برای پیدا کردن معنا [در زندگی] رها نخواهیم نشد.
منبع: screendaily