گابریل گارسیا مارکز، یکی از بزرگترین نویسندگان جهان که همراه با ماریا بارگاس یوسا و کارلوس فوئنتس ادبیات آمریکای لاتین را جهانی کردند، روز ششم ماه مارس سال ۱۹۲۷ در دهکدهی آراکاتاکا در منطقهی سانتامارای کلمبیا به دنیا آمد و دور از والدیناش، همراه فرشتهی محافظ – پدربزرگاش – و قصهگوی بزرگ – مادربزرگاش – در میان قصههای اشباح و ارواح، پسکوچهها، ساختمانها و افرادی بزرگ شد که سالها بعد وقتی روزنامهنویسی و قصهنویسی را شروع کرد برای تعریف کردن گزارشها و داستانهایش از آنها کمک گرفت. در این مطلب با هفت مکانی که گابوی بزرگ در آنها زندگی کرده و اثری از آنها در قصههایش وجود دارد، آشنا میشویم.
۱. آراکاتاکا
گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۷ در این شهر کوچک در منطقهی پرورش موز کلمبیا به دنیا آمد و کنار پدربزرگ و مادربزرگاش که قصههای ارواح و اشباح را زیر گوشاش میخواندند بزرگ شد. خانهای که او در آن به دنیا آمد، اکنون موزهی زیبایی است و ماکت تلگرافخانهای که پدر گارسیا مارکز در آن کار میکرد را در خود جای داده. آراکاتاکا الهامبخش شهر ماکوندو، مشهورترین مکان در آثار مارکز است.
۲. کارتاخنا
علاقهی گابو به این شهر استعماری به اندازهای بود که بعد از مهاجرتاش به مکزیک در سال ۱۹۶۱ خانهای در آنجا خرید. او گرچه در رمان «عشق در زمان وبا» نامی از این شهر نبرده اما در حین مطالعهی بخشی از رمان که قهرماناناش در خیابانهای سنگفرش قدم میزنند نام شهر کارتاخنا به ذهن متبادر میشود. این شهر در بین گردشگران برای قدم زدن در خیابانها و شرکت کردن در تور پیادهروی گارسیا مارکز بسیار محبوب است.
۳. بارانکیلا
گابو به عنوان عضوی از «گروه بارانکیلا» که نویسندگان و روزنامهنویسان در اوایل دههی ۵۰ میلادی در بندر بارانکیلا تاسیس کرده بودند بالاخانهی نوشگاهی پرطرفدار زندگی میکرد و به عنوان خبرنگار روزنامهی ال هرالدو در آنجا گزارش و مقاله مینوشت. گردشگرانی که به موزهی کارائیب بازدید میکنند ماکتی بزرگ و دقیق از خانهی مارکز را میبینند.
۴. مومپوکس
با قدم زدن در خیابانهای سایهدار شهر مومپوکس در امتداد سواحل رودخانه ماگدالنا، در حالی که ایگواناها در میان شاخههای درختان بالا و پاپپن میروند و پیرمردان ساعتها بر روی صندلیهای گهوارهای لم دادهاند، به راحتی میتوان دلیل ادعای شخصیت اصلی رمان «ژنرال در هزارتوی خود» را که میگفت: «مومپوکس وجود ندارد.» را درک کرد. مومپکس مثل مکانی خیالی است. جزیرهای است بدون پل که به انسان حس انزوا و جادو میدهد. مکانی است که تخیل مارکز را در سفرهای طولانیاش فعال نگه میداشت.
۵. سیناگا
برخی میگویند شهر کوچک ساحلی سیناگا، به جای آراکاتاکا، الهامبخش واقعی ماکوندو در «صد سال تنهایی» بود. به نظر میرسد قرار گرفتناش میان دریای کارائیب، کوههای سیرانوادا و باتلاقهای وسیع سیناگا گرانده آن را به مکانی خاص برای آثار مارکز تبدیل کرده است. تأثیر صنعت موز بر شهر در رمان «طوفان برگ» ثبت شده است. اهالی این شهر هر تابستان با الهام از رئالیسم جادویی آثار مارکز جشنوارهای تفریحی برگزار میکنند که در آن صدها نفر درون سرهای غولپیکر تمساحهای باتلاقهای سیناگا گرانده میرقصند.
۶. رودخانه ماگدالنا
ماگدانا رودخانهای است مارکز جوان در حین سفر به بوگوتا، پایتخت کلمبیا، از آن عبور کرد، شیفتهاش شد و از آن در برخی از آثارش نام برد. فلورنتینو آریزا و فرمینا شخصیتهای رمان «عشق در زمان وبا» عشقشان را بر روی رود ماگدالنا پایان میدهند. گابو در ابتدای زندگینامهاش هم شرح سفرش به پایتخت و عبور از این رود را با جزئیات روایت کرده است. امروزه گرچه تغییرات اقلیمی، آلودگی محیط زیست و دخالتهای انسانی زیبایی رودخانه را تا اندازهی زیادی از میان برده اما شیفتگان مارکز و افرادی که در جشنوارهی موسیقی کامبیا شرکت میکنند از آن بازدید میکنند.
۷. بوگوتا
پایتخت کلمبیا شاید الهامبخش مارکز نبوده باشد، اما او در محلهی لا کاندلاریای این شهر زندگی کرده، در کافهی پاساژ قهوه نوشیده و گزارش نوشته و در مدرسهی حقوق دانشگاه ملی شهر تحصیل کرده است. خیل عظیمی از گردشگران و علاقهمندان مارکز در پسکوچههای سنگفرش محلهی لا کاندلاریا قدم میزنند، در کافه پاساژ قهوه مینوشند، قصههای گابو را میخوانند و یاد نویسنده را زنده نگه میدارند.