مجله سایت اند ساوند، طبق سنتی که از سال ۱۹۵۲ پایهریزی کرده، هر ۱۰ سال یک بار از منتقدان سرشناس سراسر دنیا دعوت میکند که بهترینهای تاریخ سینما را انتخاب کنند. در نظرسنجی سال ۲۰۲۲ از بیش از ۱۶۰۰ منتقد دعوت شده که ۱۰ فیلم برتر خود را به دفتر این نشریه بفرستند و بعد از جمع شدن همهی نظرها، اعضای تحریریه آرای همه را با هم جمع زده که نتیجهی آن حسابی غافلگیرکننده از کار درآمد. مهمترین غافلگیری هم قرار گرفتن فیلم «ژان دیلمان» در جایگاه اول بود که به صدرنشینی همیشگی «همشهری کین» و «سرگیجه» پایان داد. با نگاه کردن به فهرست بلافاصله نکاتی به ذهن میآید که مرورش خالی از لطف نیست.
- ۱. کسی تصور نمیکرد که فیلمی بتواند جایگاه دستنیافتنی «سرگیجه» و «همشهری کین» را به چالش بکشد
- ۲. زنان یکی یکی از راه میرسند
- ۳. سینما قافیه را به رسانه باخته است
- ۴. توجه به فیلمسازان اقلیتهای نژادی
- ۵. اهمیت پیدا کردن جنبشهای حاشیهای سینما
- ۶. پیدا شدن سر و کلهی فیلمهای قرن ۲۱ در بین بهترینها
- ۷. حضور دو برابری تعداد رای دهندگان نسبت به دوره گذشته
- ۸. دیگر هیچ فیلمساز بزرگی فیلم مرجع ندارد و هیچ منتقدی به هیچ فیلمی چک سفید امضا نمیدهد
- ۹. برخی آمارها و ارقامها
- ۱۰. عدم حضور برخی از فیلمسازان محبوب این روزها
- فهرست ۱۰۰ فیلم انتخابی سایت اند ساوند از دید منتقدان
۱. کسی تصور نمیکرد که فیلمی بتواند جایگاه دستنیافتنی «سرگیجه» و «همشهری کین» را به چالش بکشد
«ژان دیلمان، شماره ۲۳ کهدو کومرس، ۱۰۸۰ بروکسل» در حالی به عنوان برترین فیلم تاریخ سینما از دید منتقدان انتخاب شد که دههها بود هیچ فیلمی به لحاظ تعداد آرا نمیتوانست به گرد پای «همشهری کین» و «سرگیجه» برسد. انگار آن دو فیلم در لیگ دیگری مسابقه میدادند و بقیهی فیلمها باید برای جایگاه سوم تلاش میکردند. تازه این جایگاه سوم هم همواره در رقابتی نزدیک به فیلم «داستان توکیو» میرسید. حالا جایگاه آن سه فیلم دست نخورده باقی مانده و دوباره پشت سر هم قرار گرفتهاند و فقط شانتال آکرمن و شاهکارش بازی را به هم زده است.
اگر بپذیریم که معیاری برای انتخاب فیلمها باید وجود داشته باشد، به نتایج جالبی میرسیم؛ یکی این که در این دوران توجه به جنبشها، قرعهی فیلمساز زن به نام شانتال آکرمن و بهترین فیلمش خورده، وگرنه چه به لحاظ ارزش تاریخ سینمایی و چه به لحاظ آکادمیک، نمیتوان «ژان دیلمان» را با این چند فیلم مقایسه کرد؛ گرچه شاهکاری است دیدنی.
۲. زنان یکی یکی از راه میرسند
صعود ناگهانی جایگاه فیلمسازان زن در این فهرست حاوی چند نکته است؛ اول این که فیلمهای راه یافتهی آنها به لیست بهترینها، ۱۰ سال پیش هم در عالم سینما وجود داشتند اما هیچکدام این همه مورد توجه نبودند. همین فیلم «ژان دیلمان» در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ در جایگاه سی و پنجم قرار گرفت و تعداد آرایش با صدر جدول فاصلهی زیادی داشت.
حال چه شده که ناگهان دو فیلم از دو فیلمساز زن به ۱۰ فیلم برتر راه یافتهاند؟ آیا متر و معیارهای داوری فیلمها عوض شده؟ آیا چیزی غیر از خود اثر در لذت بردن ما از یک اثر هنری تاثیر دارد؟ زمانی به خاطر تاثیر روشنفکری چپ در دنیا، متر و معیارهای داوری بسیاری از منتقدین نه ارزش هنری خود اثر، بلکه دوری و نزدیکی آن از ایدئولوژی حاکم بر ذهن منتقد بود و حالا با عوض شدن زمانه و تغییر کردن دنیا، معیارهای تازهای شکل گرفته که نتیجهی داوریها را عوض میکند.
۳. سینما قافیه را به رسانه باخته است
با دیدن نتیجهی نظرسنجی اصلا نمیتوان باور کرد که سینما، آن هم در روشنفکرانهترین جبههی خود، چنین قافیه را در عرض ۱۰ سال به رسانهها و هیاهوهای آنها باخته باشد. در طول ۱۰ سال گذشته، آهسته آهسته جشنوارههایی چون کن و ونیز و مراسمهایی چون اسکار، قافیه را به جنبشهایی مانند «میتو» باختند و در داوریهای خود، به معیارهایی غیر از معیارهای سینمایی بها دادند. دیگر مسالهی مهم این بود که هر اثری چه میگوید و چگونه گفتن اهمیتش را از دست داد.
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی که حتی پا را فراتر گذاشت و بخشنامههایی تصویب کرد که در آن تهیه کنندگان و فیلمسازان را ملزم به استفاده از اقلیتها و زنان در ساختار فیلم، بدون توجه به ضرورتهای دراماتیک میکرد. آش آن قدر شور شد که حتی طرفداران سینه چاک جی آر آر تالکین با پیدا شدن سر و کلهی سریال «حلقههای قدرت» و عوض شدن جای شخصیتهای زن و مرد در داستان او، حسابی کفری شدند و به سازندگان تاختند.
قطعا راقم این سطور با ارزشهای والای برابریخواهانه مشکلی ندارد. اما نباید این ارزشها در داوری ما نسبت به یک اثر سینمایی تاثیری بگذارد. احتمالا از این به بعد علاقهمندان جدی سینما باید جایی خارج از چارچوبهای مرسوم به دنبال علایق خود بگردند.
۴. توجه به فیلمسازان اقلیتهای نژادی
در دورهی قبل نظرسنجی در سال ۲۰۱۲ فقط یک فیلم از کارگردانی سیاه پوست در بین صد فیلم برتر حضور داشت. آن هم فیلمی از جیبریل دیوپ مامبتی، فیلمساز سنگالی با نام «توکی بوکی» (Touki Bouki) بود. اما در سال ۲۰۲۲، شش فیلمساز سیاه پوست توانستهاند با فیلمشان به لیست ۱۰۰ فیلم برتر راه پیدا کنند. علاوه بر آن حضور فیلمهایی با محوریت توجه به مشکلات اقلیتهای نژادی هم بیشتر از سالهای گذشته است که باز هم نشان از توجه بیشتر منتقدان به محتوا نسبت به فرم هنری اثر دارد. انگار در این بخش هم سینما قافیه را به رسانه باخته و دیگر این شعارها است که ارزش دارد، نه ارزشهای والای هنری.
۵. اهمیت پیدا کردن جنبشهای حاشیهای سینما
نمیتوان این نکته را که فیلم «ژان دیلمان» یا «سایههای نیمروز» به حاشیهی سینما ارتباط دارند، رد کرد. فیلمهایی این چنین همیشه مورد علاقهی گروهی از طرفداران سینمای تجربی بودند که در اقلیت قرار داشتند. اما اکنون با حرکت دیگر اقلیتها از حاشیه به متن، انگار این جنبشهای هنری در اقلیت هم خود را به متن سینما تحمیل میکنند. دیگر نمیتوان مطمئن بود که فیلم بی نقصی مانند «پدرخوانده» حتما به جایگاه والایی خواهد رسید. بلکه میتوان کمی هم نقص داشت اما به یمن داشتن همان طرفداران سینه چاک از آن شاهکاری که زمان و مکان نمیشناسد عبور کرد و بر صدر نشست.
این موضوع به خودی خود بد نیست. اتفاقا سود فراوانی هم برای مخاطب دارد. حال علاقهمندان جدی سینما یاد میگیرند که سری هم به این جریانهای حاشیهای بزنند و بفهمند که سینما فقط فیلمهای داستانگوی سرراست نیست؛ بلکه میتواند اثری تجربی باشد که روزمرگیهای زنی را در قاب میگیرد. اما قضیه زمانی پیچیده میشود که درک کنیم بالاخره لیستهای این چنینی تبدیل به مرجعی برای ارجاع میشوند و در نتیجه سلیقهسازی میکنند.
۶. پیدا شدن سر و کلهی فیلمهای قرن ۲۱ در بین بهترینها
این که دو شاهکار دیوید لینچ و وونگ کاروای یعنی «جاده مالهالند» و «در حال و هوای عشق» سر از ۱۰ فیلم برتر درآوردهاند، حسابی شوکه کننده است. عادت کرده بودیم که از سینماگران آسیایی آکیرا کوروساوا را در کنار یاسوجیرو اوزو ببینیم و این دو در نظرسنجیهایی این چنین مورد توجه قرار بگیرند. اما اکنون جناب وونگ کاروای از کوروسوا پیشی گرفته و به اوزو چسبیده است. فیلم او هم که به سال ۲۰۰۰ تعلق دارد و بازگو کنندهی عشقی ممنوعه در دورانی سیاه و تلخ است که فرسنگها با داستانهای کوروساوا فاصله دارد. نمیدانم ده سال بعد هم این فیلم همین جایگاه را خواهد داشت یا نه، اما ارزش آثار آن استاد ژاپنی در طول دههها تثبیت شده و به راحتی تغییر نخواهد کرد.
از آن سو «جاده مالهالند»ی قرار دارد که عمری نزدیک به فیلم کاروای دارد. فیلم لینچ هم در طول این سالها بسیار مورد توجه قرار گرفته و ارج دیده است، اما راه یافتنش به جمع ۱۰ فیلم برتر دور از انتظار به نظر میرسید. ضمن این که تعداد فیلمهای قرن حاضر در این لیست بسیار بیشتر از این حرفها است و حتی فیلمی مانند «برو بیرون» از جردن پیل هم توانسته جایی برای خود در لیست بهترینهای تاریخ دست و پا کند که حسابی عجیب است و نمیتوان با چیز دیگری جز همان توجه به دغدغههای اقلیتهای نژادی حضورش را توجیه کرد.
۷. حضور دو برابری تعداد رای دهندگان نسبت به دوره گذشته
چرا ناگهان باید تعداد واجدین شرایط رای دادن این همه افزایش پیدا کند؟ آیا قرار بوده نتایج دلخواه سردبیران و مدیران مسئول به دست آید؟ به کل نتایج که نگاه میکنی، این خیال به سرت میزند که نکند خیلی از این افراد با سینمای گذشته آشنا نیستند. وگرنه چطور ممکن است که در لیستی از بهترینهای تاریخ سینما هیچ خبری از فیلمی از هوارد هاکس نباشد و ماکس اوفولس فقط یک فیلم در بین ۱۰۰ اثر برتر آن داشته باشد و در تعداد آثار با جردن پیل برابری کند؟ حتی خبری از اسپیلبرگ هم نیست و کارگردانانی مانند بری جنکینز گوی سبقت را از او ربودهاند.
ربطی به تئوری توطئه ندارد و به نظر نمیرسد که تحریریه سایت اند ساوند هم عمدا کسانی را انتخاب کرده باشند که به نتیجهی مورد نظرشان برسند. احتمالا آنها هم مانند دیگران از نتیجهی پایانی شوکه شدهاند و وظیفه داشتهاند که بی کم و کاست آن را در اختیار مخاطب بگذارند. اما نمیتوان برخی چیزها را بدون سوال گذاشت و حداقل شک نکرد.
فارغ از غر زدنهای این چنینی، این افزایش نکات مثبتی هم داشت که از جملهی آنها میتوان به حضور منتقدان ایرانی در فهرست رای دهندگان و توجه به آرای آنها اشاره کرد.
۸. دیگر هیچ فیلمساز بزرگی فیلم مرجع ندارد و هیچ منتقدی به هیچ فیلمی چک سفید امضا نمیدهد
سالها قبل از اینترنت و دی وی دی و بلوری و این جور چیزها، فقط میشد فیلمها را یا بر پردهی نقرهای سینما دید یا بر تصویر کوچک تلویزیون. خود تماشاگر در این که چه زمانی، چه فیلمی ببیند هیچ تاثیری نداشت و دیگران برایش تصمیم میگرفتند. در آن دوران بود که فیلمسازان صاحب فیلم مرجع شدند. مرجع به این معنا که فیلمی چکیدهی نگاه کارگردانی تصور میشد و همه هم همان را به عنوان بهترین اثرش میدانستند. جهان سینما هم که جهان ترکتازی تئوری مولفیها بود و این جور چیزها حسابی مد روز.
البته این به آن معنا نیست که منتقدان آن زمان از دیدن دیگر آثار کارگردانها محروم بودند، اما فرصت تجدید دیدار با آثار مرجع آن کارگردان بیش از دیگر فیلمهایش فراهم میشد. مثلا باستر کیتون را همه با «ژنرال» به خاطر میآوردند و کوبریک را با «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی». اما به لطف پیشرفت دنیا و در دسترس قرار گرفتن همهی فیلمها و البته کنار رفتن نظریهی مولف، دیگر فیلمها هم دیده شدند و حال می شد مثلا فهمید که «شرلوک جونیور» باستر کیتون هم به همان اندازه عالی است.
تصور میکنم یکی از دلایل افت حضور برخی از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما همین باشد؛ این که رایهای او بین تعدادی از فیلمهایش تقسیم شده است، وگرنه هیچ جوره نمیتوانم تصور کنم که فیلمی مانند «جهفت سامورایی» قافیه را به فیلمی مانند «کار خوب» کلر دنی باخته باشد.
۹. برخی آمارها و ارقامها
دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، هر کدام با ۲۰ فیلم، بیش از هر زمان دیگری نماینده در این فهرست دارند. یعنی در طول تاریخ بیش از ۱۲۵ سالهی سینما، بیست سالش با ۴۰ نماینده در صدر قرار دارد. بعد از آن دههی ۱۹۷۰ با ۱۴ نماینده در رتبهی سوم است و دههی ۱۹۸۰ با ۹ فیلم، ۱۹۹۰ و ۱۹۴۰ هر کدام با ۸ فیلم، ۱۹۲۰ با ۷، ۱۹۳۰ و دههی اول قرن حاضر با ۵ فیلم و دههی ۲۰۱۰ هم ۴ فیلم در فهرست دارند. از سال ۱۸۹۶، یعنی زمان رسمی اختراع سینما، تا سال ۱۹۲۴ هیچ فیلمی در این لیست وجود ندارد و قدیمیترین اثر «شرلوک جونیور» به کارگردانی باستر کیتون محصول سال ۱۹۲۴ و جدیدترین آنها هم «انگل» اثر بونگ جون هو محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است.
حضور ۶ فیلم مستند و دو انیمیشن (هر دو کار استادکار ژاپنی یعنی هایائو میازاکی) از نکات جالب فهرست است. یکی از این فیلمهای مستند با نام «مردی با دوربین فیلمبرداری» ساختهی ژیگا ورتوف مانند دورهی گذشتهی نظرسنجی در سال ۲۰۱۲ به لیست ۱۰ فیلم برتر راه یافته . کریس مارکر هم دو فیلم مستند- تجربی دارد که نوعی رکورد محسوب میشود. عباس کیارستمی هم به عنوان نمایندهی سینمای ایران، «کلوزآپ» را در جایگاه هفدهم دارد.
۱۰. عدم حضور برخی از فیلمسازان محبوب این روزها
علاوه بر عدم حضور فیلمی از برخی از بزرگان تاریخ سینما مانند دیوید وارک گریفیث، ژان پیر ملویل، هوارد هاکس، رائول والش یا استیون اسپیلبرگ، کارگردانهای بزرگی مانند ارسن ولز یا جان فورد هم که نامزد انتخاب به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینما هستند، فقط یک فیلم در فهرست دارند. این در حالی است که فیلمسازی مانند ادوارد یانگ که کارگردان خوبی است، با دو فیلم یا جردن پیل با یک فیلم عرض اندام میکنند. قضیه زمانی جذاب میشود که توجه کنیم برخی از کارگردانهای محبوب این روزها مانند کوئنتین تارانتینو، کریستوفر نولان یا دیوید فینچر هیچ نمایندهای در فهرست ندارند.
مجلات خارجی سینمایی سایت اند ساوند در دیجیکالا
فهرست ۱۰۰ فیلم انتخابی سایت اند ساوند از دید منتقدان
۱. ژان دیلمان، شماره ۲۳ کهدو کومرس، ۱۰۸۰ برکسل/ Jeanne Dielman, 23 Quai du commerce, 1080 Bruxelles/ (شانتال آکرمن ۱۹۷۵)
۲. سرگیجه / Vertigo (آلفرد هیچکاک ۱۹۵۸)
۳. همشهری کین / Citizen Kane (ارسن ولز ۱۹۴۱)
۴. داستان توکیو / Tokyo Story (یاسوجیرو اوزو ۱۹۵۳)
۵. در حال و هوای عشق / In The Mood For Love (وونگ کاروای ۲۰۰۰)
۶. ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی / ۲۰۰۱: A Space Odyssey (استنلی کوبریک ۱۹۶۸)
۷. کار خوب / Beau Travail (کلر دنی ۱۹۹۸)
۸. جاده مالهالند / mulholland dr. (دیوید لینچ ۲۰۰۱)
۹. مردی با دوربین فیلمبرداری / Man With Movie Camera (ژیگا ورتوف ۱۹۲۹)
۱۰. آواز زیر باران / Singin’ In The Rain (جین کلی و استنلی دانن ۱۹۵۱)
۱۱. طلوع: آواز دو انسان / Sunrise: A Song Of Two Humans (فردریش ویلهلم مورنائو ۱۹۲۷)
۱۲. پدرخوانده / The Godfather (فرانسیس فورد کوپولا ۱۹۷۲)
۱۳. قاعده بازی / The Rules Of The Game (ژا رنوار ۱۹۳۹)
۱۴. کلئو از ۵ تا ۷ / Cleo From 5 to 7 (آنیس واردا ۱۹۶۲)
۱۵. جویندگان / The Searchers (جان فورد ۱۹۵۶)
۱۶. سایههای نیمروز / Meshes Of The Afternoon (مایا درن و الکساندر همید ۱۹۴۳)
۱۷. کلوزآپ / Close-up (عباس کیارستمی ۱۹۸۹)
۱۸. پرسونا / Persona (اینگمار برگمان ۱۹۶۶)
۱۹. اینک آخرالزمان / Apocalypse Now (فرانسیس فورد کوپولا ۱۹۷۹)
۲۰. هفت سامورایی / Seven Samurai (آکیرا کوروساوا ۱۹۵۴)
۲۱. مصائب ژاندارک / The Passion Of Joan Of Arc (کارل تئودور درایر ۱۹۲۷)
۲۱. آخر بهار / Late Spring (سایوجیرو اوزو ۱۹۴۹)
۲۳. وقت بازی / Playtime (ژاک تاتی ۱۹۶۷)
۲۴. کار درست را انجام بده / Do The Right Thing (اسپایک لی ۱۹۸۹)
۲۵. ناگهان بالتازار / Au Hasard Balthazar (روبر برسون ۱۹۶۶)
۲۵. شب شکارچی / The Night Of The Hunter (چارلز لاتن ۱۹۵۵)
۲۷. شوآ / Shoah (کلود لانزمن ۱۹۸۵)
۲۸. بابونهها / Daisies (ویهرا خیتیلووا ۱۹۶۶)
۲۹. راننده تاکسی / Taxi Driver (مارتین اسکورسیزی ۱۹۷۶)
۳۰. پرترهی زنی در آتش / Portrait Of a Lady On Fire (سلین سیاما ۲۰۱۹)
۳۱. هشت و نیم / ۸ ½ (فدریکو فلینی ۱۹۶۳)
۳۱. آینه / Mirror (آندری تارکوفسکی ۱۹۷۵)
۳۱. روانی / Psycho (آلفرد هیچکاک ۱۹۶۰)
۳۴. آتالانت / L’Atalante (ژان ویگو ۱۹۳۴)
۳۵. پاتر پانچالی / Pather Panchali (ساتیاجیت رای ۱۹۵۵)
۳۶. روشناییهای شهر / City Lights (چارلی چاپلین ۱۹۳۱)
۳۶. ام/ M (فریتس لانگ ۱۹۳۱)
۳۸. از نفس افتاده / Breathless (ژان لوک گدار ۱۹۶۰)
۳۸. بعضیها داغشو دوست دارند / Some Like It Hot (بیلی وایلدر ۱۹۵۹)
۳۸. پنجره رو به حیاط / Rear Window (آلفرد هیچکاک ۱۹۵۴)
۴۱. دزدان دوچرخه / Bicycle Thieves (ویتوریو دسیکا ۱۹۴۸)
۴۱. راشومون / Rashomon (آکیرا کوروساوا ۱۹۵۰)
۴۳. استاکر / Stalker (آندری تارکوفسکی ۱۹۷۹)
۴۳. قاتل گوسفند / Killer of Sheep (چارلز برنت ۱۹۷۷)
۴۵. باری لیندون / Barry Lyndon (استنلی کوبریک ۱۹۷۵)
۴۵. نبرد الجزیره / The Battle Of Algiers (جیلو پونتهکوروو ۱۹۶۶)
۴۵. شمال از شمال غربی / North By Northwest (آلفرد هیچکاک ۱۹۵۹)
۴۸. اردت / Ordet (کارل تئودور درایر ۱۹۵۵)
۴۸. واندا / Wanda (باربارا لودن ۱۹۷۰)
۵۰. ۴۰۰ ضربه / The 400 Blows (فرانسوآ تروفو ۱۹۵۹)
۵۰. پیانو / The Piano (جین کمپیون ۱۹۹۲)
۵۲. ترس روح را میخورد / Fear Eats The Soul (راینر ورنر فاسبیندر ۱۹۷۴)
۵۲. خبرهایی از خانه / News From Home (شانتال آکرمن ۱۹۷۶)
۵۴. تحقیر / Contempt (ژان لوک گدار ۱۹۶۳)
۵۴. بلیدرانر / Blade Runner (ریدلی اسکات ۱۹۸۲)
۵۴. رزمناو پوتمکین / Battleship Potemkin (سرگی آیزنشتاین ۱۹۲۵)
۵۴. آپارتمان / The Apartment (بیلی وایلدر ۱۹۶۰)
۵۴. شرلوک جونیور / Sherlock Jr. (باستر کیتون ۱۹۲۴)
۵۹. بیآفتاب / Sunless (کریس مارکر ۱۹۸۲)
۶۰. زندگی شیرین / La Dolce Vita (فدریکو فلینی ۱۹۶۰)
۶۰. مهتاب / Moonlight (بری جنکینز ۲۰۱۶)
۶۰. دختران گرد و غبار / Daughters Of The Dust (جولی دش ۱۹۹۱)
۶۳. رفقای خوب / Goodfellas (مارتین اسکورسیزی ۱۹۹۰)
۶۳. مرد سوم / The Third Man (کارل رید ۱۹۴۹)
۶۳. کازابلانکا / Casablanca (مایکل کورتیز ۱۹۴۲)
۶۶. توکی بوکی / Touki Bouki (جیبریل دیوپ مامبتی ۱۹۷۳)
۶۷. آندری روبلف / Andrei Rublev (آندری تارکوفسکی ۱۹۶۶)
۶۷. اسکله / La jetee (کریس مارکر ۱۹۶۲)
۶۷. کفشهای قرمز / The Red Shoes (مایکل پاول و امریک پرسبرگر ۱۹۴۸)
۶۷. خوشهچینها و من / The Gleaners And I (آنیس واردا ۲۰۰۰)
۶۷. متروپولیس / Metropolis (فریتس لانگ ۱۹۲۷)
۷۲. ماجرا / L’Avventura (میکل آنجلو آنتونیونی ۱۹۶۰)
۷۲. سفر به ایتالیا / Journey To Italy (روبرتو روسلینی ۱۹۵۴)
۷۲. همسایه من توتورو / My Neighbour Totoro (هایائو میازاکی ۱۹۸۸)
۷۵. شهر اشباح / Spirited Away (هایائو میازاکی ۲۰۰۱)
۷۵. تقلید زندگی / Imitation Of Life (داگلاس سیرک ۱۹۵۹)
۷۵. سانشوی مباشر / Sansho The Bailiff (کنجی میزوگوچی ۱۹۵۴)
۷۸. سانست بلوار / Sunset Blvd. (بیلی وایلدر ۱۹۵۰)
۷۸. تانگوی شیطان / Satantango (بلا تار ۱۹۹۴)
۷۸. یک روز تابستانی درخشانتر / A Brighter Summer Day (ادوارد یانگ ۱۹۹۱)
۷۸. عصر جدید / Modern Times (چارلی چاپلین ۱۹۳۶)
۷۸. مساله مرگ و زندگی / A Matter Life And Death (مایکل پاول و امریک پرسبرگر ۱۹۴۶)
۷۸. سلین و ژولی قایق سواری میکنند / Celine And Julie Go Boating (ژاک ریوت ۱۹۷۴)
۸۴. مخمل آبی / Blue Velvet (دیوید لینچ ۱۹۸۶)
۸۴. روح کندوی عسل / The Spirit Of Beehive (اریک اریسه ۱۹۷۳)
۸۴. پیرو خله / Pierrot Le Fou (ژان لوک گدار ۱۹۶۵)
۸۴. تاریخهای سینما / Histoires Du Cinema (ژان لوک گدار ۱۹۸۸)
۸۸. درخشش / The Shining (استنلی کوبریک ۱۹۸۰)
۸۸. چانگکینگ اکسپرس / CHUNGKING EXPRESS (وونگ کاروای ۱۹۹۴)
۹۰. انگل / Parasite (بونگ جون هو ۲۰۱۹)
۹۰. ئی ئی / Yi Yi (ادوارد یانگ ۱۹۹۹)
۹۰. اوگتسومونوگاتاری / Ugetsu Monogatari (کنجی میزوگوچی ۱۹۵۳)
۹۰. یوزپلنگ / The Leopard (لوکینو ویسکونتی ۱۹۶۳)
۹۰. گوشوارههای مادام د / The Earrings Of Madame De… (ماکس اوفولس ۱۹۵۳)
۹۵. یک محکوم به مرگ گریخت / A Man Escaped (روبر برسون ۱۹۵۶)
۹۵. روزی روزگاری در غرب / Once Upon A Time In The West (سرجیو لئونه ۱۹۶۸)
۹۵. بیماری گرمسیری / Tropical Malady (اپیچاتپونگ ویراستاکول ۲۰۰۴)
۹۵. دختر سیاه / Black Girl (اسامه سمبنه ۱۹۶۵)
۹۵. ژنرال / The General (باستر کیتون و کلاید بروکمن ۱۹۲۶)
برو بیرون / Get Out (جردن پیل ۲۰۱۷)
- رتبه بندی فیلمها طبعا بر اساس تعداد آرای آنها است و فیلمهایی که جایگاه مشترک دارند، از تعداد آرای برابر برخوردارند.