در سالی که گذشت، شاهد اکران فیلمهای درخشانی همچون «تار»، «خانوادهی فیبلمن»، «استخوانها و همهچیز» و «سه هزار سال حسرت» بودیم. سینمای بلاکباستری هم با اکران آثاری همچون «تاپ گان: ماوریک»، «بتمن»، «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی»، «جواب منفی» و «پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد» جان دوبارهای گرفت. فراموش نکنید که هنوز ماه دسامبر به پایان نرسیده است و فیلمهای بزرگ دیگری هم در راه است، از جمله «چشم آبی روشن» به کارگردانی «اسکات کوپر»، «بابیلون» ساختهی جدید «دیمین شزل»، «نهنگ» به کارگردانی «دارن آرونوفسکی» و البته «آواتار: راه آب» که یکی از پرخرجترین فیلمهای تاریخ سینما است. اما مطابق انتظار، امسال هم تمامی آثار اکرانشده موفق نبودند و فیلمهای پرسروصدایی داشتیم که با شکست روبهرو شدند.
«۳۵۵» اولین فیلم پرستارهی سال بود که به توفیقی نرسید و «دختر پادشاه» که با تأخیر چندساله اکران شده بود، با بودجهی ۴۰ میلیون دلاری، تنها ۱.۸ میلیون دلار فروخت. «سقوط ماه» بلاکباستر بزرگ «رولاند امریش» با بودجهی ۱۴۶ میلیون دلاری، ۶۷ میلیون دلار فروخت و جدیدترین قسمت «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» بهکلی نادیده گرفته شد. «موربیوس» مورد تمسخر سینمادوستان قرار گرفت، «حباب» به یکی از بدترین ساختههای «جاد اپتاو» تبدیل شد و «دنیای ژوراسیک: قلمرو» علیرغم فروش بالا، از سوی منتقدان یکی از بدترینهای سال لقب گرفت. دیزنی با «لایتیر» و «دنیای عجیب» شکست را تجربه کرد. «پینوکیو» باعث ناامیدی طرفداران شد و «دیوید او. راسل» با «آمستردام» فاجعه آفرید.
- بدترین فیلمهای سال ۲۰۲۱؛ از تام و جری تا ماتریکس
مشابه سال گذشته، بدترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ هم ادعاهای بزرگی ندارند اما حتی اگر سختگیر نباشید و با انتظارات پایین آنها را تماشا کنید، همچنان باید اعتراف کرد که چندان سرگرمکننده نیستند و گاهی به شعور مخاطب توهین میکنند. بیگمان چنین فهرستی نمیتواند همه را راضی کند و احتمال دارد بعضی از این فیلمها را دوست داشته یا از تماشای آنها لذت برده باشید که هیچ ایرادی ندارد اما از نگاه منتقدان و سینمادوستان جدی، ضعیف در نظر گرفته میشوند و شاید بهتر باشد به سراغ گزینههای دیگری بروید.
- ۱۵- برخورد اشرافی (The Royal Treatment)
- ۱۴- دنیای ژوراسیک: قلمرو (Jurassic World Dominion)
- ۱۳- ۳۵۵
- ۱۲- مردی از تورنتو (The Man from Toronto)
- ۱۱- وارهانت (Warhunt)
- ۱۰- حباب (The Bubble)
- ۹- دختر پادشاه (The King’s Daughter)
- ۸- آجر بزرگ طلایی (Big Gold Brick)
- ۷- تیم میزبان (Home Team)
- ۶- بزرگراه بهشت (Paradise Highway)
- ۵- موربیوس (Morbius)
- ۴- مقیاس انتقام (Measure of Revenge)
- ۳- رستگاری عشق (Redeeming Love)
- ۲- آتشافروز (Firestarter)
- ۱- زمان من (Me Time)
- فیلمهای دیگری که سزاوار حضور در این فهرست بودند:
۱۵- برخورد اشرافی (The Royal Treatment)
- کارگردان: ریک جیکوبسن
- بازیگران: لورا مارانو، مینا مسعود، کامرون رُدز، جی سیمون، آماندا بیلینگ، فونیکس کانلی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۵ از ۱۰۰
مینا مسعود که در بازسازی لایو اکشن دیزنی از انیمیشن کلاسیک «علاءالدین» نقش یک شاهزادهی دروغین را برعهده داشت، در برخورد اشرافی نقش یک شاهزادهی واقعی را بازی میکند؛ فیلمی کمدی-عاشقانه که بهسرعت فراموش میشود و لحظهای از فرمولهای جوابپسداده فاصله نمیگیرد. مسعود نقش «شاهزاده توماس» (یک شخصیت ساختگی) را بازی میکند که پادشاه کشور «لاوانیا» است. او در یک کاخ بزرگ زندگی میکند و همهی نیازهایش توسط افراد زیردست برآورده میشود. این شاهزاده که آدم خوشقلب و مهربانی است (زیرا با یک اثر کمدی-عاشقانه روبهرو هستیم)، در ادامه برحسب تصادف با یک آرایشگر به نام «ایزی» (لورا مارانو) آشنا میشود.
ایزی پس از اینکه بدرفتارهای توماس با خدمتکاران را مشاهده میکند، موهای او را نیمهکاره رها کرده و میرود؛ و حالا شاهزاده مجبور است که دخترک را پیدا کند تا آرایش موهایش تکمیل شود. شاید روی کاغذ، ایدهی اولیهی فیلم عاشقانه به نظر برسد اما در حقیقت، عشقی را در فیلم حس نخواهید کرد، ضمن اینکه خبری از کمدی نیست. برخورد اشرافی از ابتدا تا انتها، بیمزه و کسلکننده باقی میماند و منتقدان هم از خجالت آن درآمدهاند. نیویورک تایمز فیلم را یک «کیک تولد» توصیف کرده که روی آن نوشته است «از پوسیدگی دندان لذت ببرید». وبسایت آسوشیتد پرس هم آن را «شکلاتی» توصیف کرده است که از «داروخانه» میخرید. حتی اگر به فیلمهای رمانتیک پیرامون خانوادههای اشرافی علاقهی زیادی دارید، از این فیلم دوری کنید و شاید «شاهزادهی کریسمس: عروسی سلطنتی» (۲۰۱۸) گزینهی بهتری باشد.
۱۴- دنیای ژوراسیک: قلمرو (Jurassic World Dominion)
- کارگردان: کالین ترورو
- بازیگران: کریس پرت، برایس دالاس هاوارد، لورا درن، جف گلدبلوم، سم نیل، دواندا وایز، مامادو آتی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۹ از ۱۰۰
ششمین فیلم از مجموعهی «پارک ژوراسیک» و سومین قسمت از سهگانهی «دنیای ژوراسیک»، قلمرو این حس را به شما میدهد که فقط ساخته شده است تا پول به جیب بزند و هیچچیز دیگری اهمیتی ندارد. مشکل اصلی اما شاید باشد که تکرار چندبارهی یک فرمول مشخص در نهایت باعث میشود تا حتی فیلمساز خوبی همچون کالین ترورو هم نتواند اثر خوبی بسازد؛ حتی با اینکه بودجهی نجومی و ستارگانی همچون کریس پرت و برایس دالاس هاوارد را در اختیار داشته است. سازندگان برای اینکه طرفداران را هیجانزده کنند، تعدادی از ستارگان محبوب نسخههای کلاسیک همانند لورا درن، جف گلدبلوم و سم نیل را بازگرداندهاند اما این چهرههای خاطرهانگیز هم نتوانستهاند فیلم را نجات دهند.
چهار سال پس از رویدادهای «دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی»، دایناسورها حالا در جهان آزادانه قدم میزنند و انسانها و موجودات دیگر را شکار میکنند تا همانند گذشتههای دور به بالای زنجیرهی غذایی برسند. بیگمان ایدهی اولیه هیجانانگیز است و به سازندگان اجازه میدهد تا آزادی بیشتری در قصه و خلق سکانسهای بزرگ داشته باشند اما آنها چه میکنند؟ بخش اعظمی از فیلم را به هجوم ملخها اختصاص میدهند! بله همینطور است، در جهانی که دایناسورها در خیابانها جولان میدهند، سازندگان تصمیم گرفتهاند که صحبت کردن دربارهی ملخها جذابیت بیشتری دارد.
البته که مشکلات قلمرو به همینجا ختم نمیشود و شاید بزرگترین ایراد اثر این باشد که فرصتسوزی کرده است و این پتانسیلهای هدررفته به فیلم آسیب زدهاند. کالین ترورو از شرکت «بیوسین» به خوبی استفاده نمیکند؛ بیوسین یکی از عناصر مهم مجموعه است که در فیلم اول تنها به آن اشاره شده بود. پس از سالها، سازندگان این فرصت را داشتند تا از بیوسین به عنوان یکی از عناصر کلیدی قصه استفاده کنند اما متاسفانه سازندگان حتی به تاریخچهی این شرکت و ارتباطش با شرکت «اینجن» اشاره نمیکنند. بنابراین، اضافه شدن بیوسین به قصه هیجانانگیز نیست، بهویژه برای طرفداران کتاب اصلی، نوشتهی «مایکل کرایتون». علاوه بر این، آن نقطهی اوجی که منتظرش بودیم، هرگز از راه نمیرسد، همان نقطهای که هر پنج فیلم قبلی وعده داده بودند. یعنی روزی فرا برسد که دیگر شرایط واقعا از کنترل خارج شده و اشتباهات انسانی ما را به جایی رساندهاند که کرهی زمین به پارک دایناسورها تبدیل شده است.
منتقد مشهور، «تیم برایتون» نوشته است: «آخرین باری که دایناسورها با چنین فاجعهای گره خوردند، پای یک شهاب سنگ واقعی در میان بود» (اشاره به فاجعهای که منجر به انقراض دایناسورها شد). «آدام نیمن» هم در نقد آن نوشته است: «بیش از حد طولانی و مهندسیشده». منتقدان دیگر نیز فیلم را خستهکننده توصیف کردهاند و ماهیت آن را زیرسوال بردهاند.
۱۳- ۳۵۵
- کارگردان: سیمون کینبرگ
- بازیگران: جسیکا چستین، پنهلوپه کروز، لوپیتا نیونگو، دایان کروگر، سباستین استن، ادگار رامیرز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۵ از ۱۰۰
به کارگردانی نویسنده و تهیهکنندهی سابق مجموعهی «مردان ایکس»، ۳۵۵ از آن آثاری است که با هر معیاری آن را بسنجید، باید به فیلم بهتری تبدیل میشد. این فیلم اکشن-جاسوسی تعدادی از بهترینهای سینما را در جلو و پشت دوربین دارد اما حتی در مقایسه با فیلمهای جاسوسی معمولی هم اثر ضعیفی جلوه میکند. اینکه چنین فیلم بدی در حضور جسیکا چستین، پنهلوپه کروز، لوپیتا نیونگو و دایان کروگر ساخته میشود، شاید طرفداران سینما را خشمگینتر سازد. قصه پیرامون یک مأمور سیا به نام «مِیس» اتفاق میافتد که باید با همکاری چند جاسوس مونث بینالمللی، یک فایل کدگذاریشده (که ظاهرا بهواسطهی آن میتوان هر سیستمی در جهان را هک کرد) را بهدست بیاورد تا کسی از آن سوءاستفاده نکند.
کینبرگ در پروسهی ساخت فیلم «مردان ایکس: دارک فینکس (که اولین اثر او در مقام کارگردان بود و به یک شکست تجاری بزرگ تبدیل شد) از ایدهی چستین پیرامون یک فیلم جاسوسی آگاهی پیدا کرد و تصمیم گرفت که اگر قرار است ساخته شود، آن را جلوی جلوی دوربین ببرد. کینبرگ به وبسایت «آیجیاِن» دراینباره میگوید: «آن [پروژه] را نزد من آورد و گفت که میخواهم در یک فیلم جاسوسی با تیم بازیگری زن حضور پیدا کنم». کینبرگ در ادامه اضافه کرد که «من عاشق فیلمهای جاسوسی هستم» اما هیچ منتقدی عاشق ساختهی او نشد. اما حتی بدون حمایت منتقدان، فیلمی که تعدادی از بزرگترین ستارگان زن دو دههی اخیرا را دارد، چگونه ممکن است در گیشه شکست بخورد؟ ایدهی اولیه فیلم همانند آثار فوق، میتوانست جذاب باشد اما در اجرا به یک افتضاح تبدیل شده است؛ از دیالوگهای بد تا سکانسهای اکشن کمهیجان و کثرت کلیشههای ژانر که به سطحترین شکل ممکن پیادهسازی شدهاند. ۳۵۵ استعدادهای بزرگی را تلف کرده است و وقت شما را هم تلف میکند.
۱۲- مردی از تورنتو (The Man from Toronto)
- کارگردان: پاتریک هیوز
- بازیگران: کوین هارت، وودی هرلسون، کیلی کوئوکو، پیرسون فوده، ملانی لیبرد، الن بارکین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۳ از ۱۰۰
کوین هارت آثار متعددی شبیه مردی از تورنتو ساخته است که اگر آنها را تماشا کردهاید، در حقیقت این فیلم را هم تماشا کردهاید. او نقش یک آدم معمولی را بازی میکند که اندکی احمق است، سریع صحبت میکند، باید چیزی را به کسی ثابت کند و مجبور است با یک آدم سرسخت همکاری کند که از نظر فیزیکی هیکل بزرگتری دارد و اهمیتی به تفکرات و حرفهای بیمعنای او نمیدهد؛ مطابق انتظار آنها با موقعیتهای چالشبرانگیزی روبهرو میشوند که به سکانسهای اکشن ختم میشود. مردی از تورنتو درمجموع ساختار مشابهای دارد اما از اِلمانهای فیلمهای پیرامون آدمکشها هم بهره میبرد.
وودی هرلسون نقش یک آدمکش کانادایی را بازی میکند که تخصص ویژهای در شکنجه دارد و و هارت نقش یک کارآفرین حوزهی بدنسازی را ایفا میکند که با تعدادی سکانس اسلپاستیکِ بیمزه و آزاردهنده به شما معرفی میشود و نقطهی مقابل شخصیت سادیستی هرلسون قرار میگیرد (هرلسون که معمولا توانایی ایجاد طنز در شخصیتهای جدی را دارد هم نتوانسته در این فیلم کاری از پیش ببرد). به دلیل یک آدرس اشتباه، آنها در یک مکان مشترک با یکدیگر روبهرو میشوند؛ مردی از تورنتو به آنجا آمده است تا یک نفر را به قتل برساند و دست سرنوشت آنها را متحد میکند تا مجبور شوند از دست خلافکاران بیرحم و مأموران افبیآی فرار کنند و البته در موقعیتهای کمدیِ آشنا قرار بگیرند. منتقد وبسایت «دیلی بیست» فیلم را «بهطرز وحشتناکی بیمزه» توصیف کرده است.
۱۱- وارهانت (Warhunt)
- کارگردان: مائورو بورلی
- بازیگران: میکی رورک، رابرت نپر، جکسون رادبون، پولینا پوشکاروا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۱ از ۱۰۰
فیلمی دربارهی جنگ جهانی دوم که در دنیای آن جادوگران پرسه میزنند و میکی رورک یکی از چشمانش را بسته است تا شبیه دزدان دریایی شود. وارهانت در نگاه اول، امیدوارکننده به نظر میرسد اما سریعا به وادی فیلمهای درجهدو و فاجعهبار قدم میگذارد. قصه دربارهی تعدادی از سربازان ایالات متحده است که در پشت خطوط دشمن، باید مأموریتی را به پایان برسانند. یک هواپیمای آمریکایی در جنگلهای سیاه آلمان سقوط کرده است و سرگرد «جانسون» (رورک) تیمی از بهترین سربازانش را انتخاب میکند تا محمولهی مهم این هواپیما را پیدا کنند و بازگردانند. گروه در نزدیکی محل سقوط، با اجساد نازیها روبهرو میشوند که علائم مرموزی روی آنها است و بعد ناگهان قطبنمای سربازان از کار میافتد تا مشکوک شوند که نیرویی فراطبیعی در این منطقه وجود دارد. خطر اسپویل: گروهی از جادوگران در این جنگل زندگی میکنند!
طرح اولیه جالب است اما نویسنده و کارگردان، مائورو بورلی بیش از حد سرگرم جلوههای ویژه بوده و فراموش میکند که شخصیتها و قصه هم اهمیت دارد. بورلی که پیش از این، در حوزهی طرحهای مفهومی هنری فعالیت داشته است و آثار بزرگی همچون «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو»، «هشت نفرتانگیز» و «جنگ ستارگان: آخرین جدای» را در کارنامه دارد، تجربیاتش را به فیلم منتقل کرده است تا حداقل از نظر بصری، فیلم حرفی برای گفتن داشته باشد و اتفاقا نوآوری هم گاهی در اثر به چشم میخورد اما متاسفانه کافی نیست؛ از دیالوگهای کابوسوار تا شخصیتهای تیپ و قصهای بیسروته، وارهانت را باید یک شکست بزرگ بدانیم.
۱۰- حباب (The Bubble)
- کارگردان: جاد اپتاو
- بازیگران: کارن گیلان، فرد ارمیسن، ماریا باکالوا، کیگان-مایکل کی، کیت مککینون، پدرو پاسکال
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۴.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۱ از ۱۰۰
شاید جهان هنوز آمادگی کافی برای خندیدن به دوران پاندمی کووید ۱۹، قرنطینه، انزوای اجتماعی و ترس از مرگ را ندارد. حباب بیتردید بزرگترین ناکامی جاد اپتاو بهعنوان یکی از محبوبترین فیلمسازان ژانر کمدی است؛ کارگردانی که با آثاری همچون «بارداری»، «باکرهی چهلساله» و «پادشاه استتن آیلند» چهرهی معتبری برای کمدیدوستان محسوب میشود. حباب قصهی ساخت یک فیلم بلاکباستری در روزهای قرنطینه را روایت میکند، شرایطی که ستارگان فیلم را مجاب کرده است در اتاقهای هتل باقی بمانند، جلوی پردهی سبز بازیگری و دستورالعملهای بهداشتی را رعایت کنند. این مسئله باعث میشود تا سازندگان و صاحبان هتل با چالشهای بزرگی روبهرو شوند.
حباب با اینکه از یک تیم بازیگری پرستاره (شامل چهرههای سرشناسی همچون کیگان-مایکل کی، لزلی من، فرد ارمیسن، کارن گیلان، کیت مککینون، دیوید دوکاونی، پدرو پاسکال، پیتر سرافیناویچ و ماریا باکالوا) بهره میجوید اما توانایی خنداندن مخاطب و ایجاد موقعیتهای کمیک را ندارد. همانطور که منتقد «لس آنجلس تایمز» میگوید، «فیلمی که بهطور حیرتانگیزی بیمزه است و حتی نمیتوان آن را یک اثر کمدی دانست». وبسایت «پولیگان» هم فیلم را همانند تجربهی «آتش درست کردن با دو چوب خیس» توصیف کرده که بیش از حد طولانی است و اگرچه بازیگران همهی تلاش خود را کردهاند اما توانایی ایجاد کمدی ندارند.
۹- دختر پادشاه (The King’s Daughter)
- کارگردان: شان مکنامارا
- بازیگران: پیرس برازنان، کایا اسکودلاریو، بنجامین واکر، ویلیام هرت، ریچل گریفیتس، کریستال کلارک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۰ از ۱۰۰
یک فیلم فانتزی-تاریخی که پروسهی تولید آن سالها به طول انجامید. پیرس برازنان نقش «لوئی چهاردهم» پادشاه فرانسه را بازی میکند که سربازانش را برای یافتن یک «پری دریایی» (فن بینگبینگ) مأمور میکند. لوئی میخواهد به عمر جاودان برسد و بر این باور است که یک پری دریایی میتواند این رویا را به حقیقت تبدیل کند. نقشههای او اما زمانی برهم میریزد که دختر واقعیاش (کایا اسکودلاریو) از وجود پری دریایی آگاه میشود. دختر پادشاه از آن فیلمهایی نیست که بگویید «آنقدر بد است که خوب است»؛ این فیلم را حقیقتا باید یک فاجعه بدانیم. استودیوها معمولا در ماه ژانویه، بدترین فیلمهایشان را اکران میکنند تا از دست آنها خلاص شوند اما دختر پادشاه بهحدی بد بود که نتوانستیم آن را نادیده بگیریم، خصوصا اینکه براساس یک رمانِ برندهی جایزهی ادبی «پولیتزر» ساخته شده است.
رمان «ماه و خورشید» نوشتهی «ووندا ان. مک اینتایر» که سال ۱۹۹۷، جایزهی «نبولا» را هم به خانه برد، قصهی فانتزی فوقالعادهای دارد اما این فیلم پتانسیلهای قصهی اصلی را بهکلی نابود کرده است. دختر پادشاه در ابتدا قرار بود سال ۲۰۱۵ روی پرده برود اما استودیوی «پارامونت» بدون هیچ توضیحی آن را از برنامهی اکران خارج کرد. یکی از منابع نزدیک به تولید فیلم، به وبسایت «هالیوود ریپورتر» اعلام کرد که این تاخیر بهدلیل جلوههای ویژهی نیمهکارهی اثر بوده است و این احتمال وجود دارد که پارامونت قید اکران فیلم را بزند و آن را بایگانی کند. با وجود این، دختر پادشاه پس از هفت سال به نمایش درآمد و حالا میدانیم چرا پارامونت علاقهای به پخش آن نداشت. برازنان و اسکودلاریو فرصتی برای خودنمایی نداشتهاند و پایانبندی فیلم هیچکس را راضی نمیکند.
۸- آجر بزرگ طلایی (Big Gold Brick)
- کارگردان: برایان پتسوس
- بازیگران: اموری کوئن، اندی گارسیا، مگان فاکس، لوسی هیل، اسکار آیزاک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۳.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۲۰ از ۱۰۰
آجر بزرگ طلایی قصهی یک نویسندهی جوان به نام «ساموئل لیستون» (اموری کوئن) را روایت میکند که میخواهد زندگینامهی «فلوید دِوِرو» (اندی گارسیا) را بنویسد، یک پدر میانسال که فیلم با اصرار فراوان، میخواهد شما را قانع کند شخصیت منحصربهفردی است. تقریبا همهی رویدادهای این فیلم، کوتهفکرانه، سطحی و با ادعاهای فراوان طراحی شده است. ساموئل یک جوان پرمدعا و متظاهر است که پس از تصادف ماشین با فلوید، رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد. سپس بهواسطهی این شخصیت به دنیای خانوادهی فلوید قدم میگذاریم که مطابق انتظار، همهی آنها بیدلیل عجیبوغریب هستند و آنها را باید یک نسخهی درجهدو از «خانواده اشرافی تننبام» بدانیم. یکی از آنها به موسیقی متال و خشونت عشق میورزد (لئونیداس کاسترونیس)، دیگری موزیسین آوانگارد (لوسی هیل) و آن یکی هم وکیلی که همیشه بیکار است (مگان فاکس) و به دلایل نامشخص، میخواهد نویسندهی قصه را فریب دهد.
در ادامه هرجومرجهای تازهای از راه میرسد که احتمالا میتوانید اکثر آنها را پیشبینی کنید. منتقدان از آجر بزرگ طلایی نفرت داشتند و میانگین امتیاز ۲۰ از سایت راتن تومیتوز شاید برای چنین فیلمی زیاد هم باشد. منتقد نیویورک تایمز آن را فیلمی توصیف کرد که ظاهر خوبی دارد اما هیچکاری انجام نمیدهد و منتقد «ایندیوایر» در نقد آن نوشته است «جولانِ بیپایانِ لحظات بیرمق».
۷- تیم میزبان (Home Team)
- کارگردانان: چارلز کینان، دنیل کینان
- بازیگران: کوین جیمز، تیلور لاتنر، راب اشنایدر، جکی سندلر، تیت بلوم، عیسی مصطفی، لاول کرافورد
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۹ از ۱۰۰
ادامهدهندهی مسیر فیلمهای استودیوی «هپی مدیسون» (شرکت فیلمسازی آدام سندلر)، تیم میزبان در انجام تنها وظیفهاش ناموفق است: ایجاد کمدی و خنداندن مخاطب. این فیلم کمدی-ورزشی که برداشتی آزاد از زندگی مربی فوتبال آمریکایی «شان پیتون» ارائه میدهد، برههای از زندگی او را روایت میکند که یک سال از حضور در «لیگ ملی فوتبال» محروم شده و حالا برای فرار از بیکاری، به یکی از مربیان تیم فوتبال کودکان مدرسه تبدیل شده است. قصهی اصلی جذابیتهای فراوانی دارد اما این ساختهی برادران کینان به مسیر متفاوتی میرود. کسی نمیتواند نویسندگان را مقصر بداند، آنها بُعد بامزهی داستان را دیدهاند، اینکه یک مربی مشهور هدایت تیم کودکان را برعهده بگیرد اما فیلمنامهی آنها شامل هیچ لحظهی خندهداری نمیشود و پتانسیلهای داستان واقعی شان پیتون را هدر میدهد.
کوین جیمز نقش اصلی را برعهده دارد، مردی که هیچ شناختی از پسر کوچکش ندارد و چیزی دربارهی او نمیداند. این ایده باید آشنا باشد زیرا آن را در بسیاری از فیلمهای تولیدی آدام سندلر مشاهده کردهاید. نیویورک تایمز برای تیم میزبان نوشته است که از همان فرمولهای همیشگی استفاده میکند: «قهرمان ما یک آدم بیعرضه است و شخصیتهای دیگر از او بدتر هستند». ورایتی هم به این نکته اشاره کرده است که فیلم همهی امضاهای آثار آدام سندلر را دارد و خلاقیتی در آن به چشم نمیخورد. تیم میزبان تنها بد نیست بلکه ناامیدکننده است زیرا با یک تیم سازنده و بازیگری بهتر، میتوانست به یک کمدی-درام درخشان تبدیل شود.
۶- بزرگراه بهشت (Paradise Highway)
- کارگردان: آنا گوتو
- بازیگران: ژولیت بینوش، فرانک گریلو، مورگان فریمن، کامرون مانهن، کریستین سیدل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۸ از ۱۰۰
پس از چند فیلم کوتاه امیدوارکننده، آنا گوتو با بزرگراه بهشت، اولین فیلم بلندش را در مقام نویسنده و کارگردان جلوی دوربین برد. برای یک فیلمساز تازهوارد، همکاری با ستارگان بزرگ برندهی اسکار همچون ژولیت بینوش و مورگان فریمن رویایی جلوه میکرد اما مشکل اصلی این است که آنها در نقشهای اشتباهی قرار گرفتهاند و سنخیتی با این فیلم ندارند. فرانک گریلو نقش «دنیس» را بازی میکند، مردی که برای نجات برادرش از دستان یک راننده کامیون به نام «سالی» (بینوش)، باید یک محمولهی غیرقانونی را به مقصد برساند؛ از قضا این محموله، یک کودک است. گریلو حضور پررنگی در فیلم ندارد و بیشتر از اینکه او را ملاقات کنید، صدایش را از پشت تلفن میشنوید. در سوی دیگر، بینوش در نقش یک زن سرسخت و فحاش باورپذیر نیست. مورگان فریمنِ ۸۵ ساله هم در تصمیمی عجیب، نقش مأمور افبیآی را بازی میکند.
خط داستانی تکراری بزرگراه بهشت بدون هیچ دلیلی شنیع و آزاردهنده است. چنین قصهای حتی روی کاغذ هم پرتنش به نظر میرسد اما در عمل، هیچ لحظهی هیجانانگیزی در فیلم وجود ندارد. نیویورک تایمز از فیلم برای عدمتونایی در خلق تعلیق انتقاد و وبسایت «سینمالوگ» آن را نامنسجم توصیف کرد. منتقدان دیگر هم نظر مشابهش داشتهاند تا بزرگراه بهشت به یکی از بدترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ تبدیل شود.
۵- موربیوس (Morbius)
- کارگردان: دنیل اسپینوزا
- بازیگران: جرد لتو، مت اسمیت، آدریا آرجونا، جرد هریس، ال مادریگال، تایریس گیبسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۵ از ۱۰۰
همانطور که میدانید، حق امتیاز «مرد عنکبوتی» و تعدادی دیگر از شخصیتهای مرتبط با این ابرقهرمان در اختیار شرکت «سونی» قرار دارد. پس از موفقیت فیلمهای مرد عنکبوتی، سونی تصمیم گرفت تا مسیر «دنیای سینمایی مارول» را در پیش بگیرد و جهانی پیرامون این ابرقهرمان خلق کند. فیلمهای «ونوم» و «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» نسبتا موفق بودند و سپس موربیوس از راه رسید، فیلم پرسروصدایی که بدترین نقدها را در میان فیلمهای ابرقهرمانی یک دههی اخیر دریافت کرده است.
جرد لتو نقش «مایکل موربیوس» را بازی میکند، دانشمندی که به یک بیماری لاعلاج مبتلا است و حالا با روشهای درمانی ابداعی و با آزمونوخطا میخواهد بیماریاش را مهار کند. او در این مسیر، خود را تصادفا به یک خونآشام ویژه تبدیل میکند که نه تنها خون انسان را میمکد بلکه قدرتهای ابرانسانی هم دارد. از طرف دیگر، برادرش «مایلو» (مت اسمیت) که او هم به بیماری مشابهی دچار است، همانند مایکل بهبود پیدا میکند اما راه دیگری را در پیش میگیرد و به یک خونآشام بیرحم و شیطانی تبدیل میشود. طبق نظر منتقدان، موربیوس بدترین فیلم جهانِ مرد عنکبوتی بوده و میانگین امتیاز ۱۶ درصد اثباتی بر این ادعا است. «مارک کندی» فیلم را «فراموششدنی و مضحک» توصیف کرده است و منتقدِ «ریل ویوز» ضمن انتقاد از تدوین بد اثر، تماشای آن را وقت تلف کردن توصیف کرده است، او در نهایت اضافه میکند که دیدن این فیلم «یک کار طاقتفرسا» است.
۴- مقیاس انتقام (Measure of Revenge)
- کارگردان: پیفا
- بازیگران: بلا تورن، ملیسا لیو، روما مافیا، جیک ویری، آدریان مارتینز، مایکل پاتس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۳.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۲ از ۱۰۰
سازندگان مقیاس انتقام، یک طرح اولیه داشتهاند که چندان بد نیست اما بدون تعلیق، شخصیتهای مناسب، یک داستان جسورانه و کارگردانی قابلقبول، این ایده نابود شده و مضامین فلسفی و تاریکی که میتوانست در بطن قصه وجود داشته باشد، کنار رفته است تا با یک فیلم معمولی انتقامی روبهرو شویم که ضدقهرمانان آن با یکدیگر همخوانی ندارند و کیفیت کلی اثر به فیلمهای درجهسه طعنه میزند.
بازیگر برندهی اسکار، ملیسا لیو نقش «لیلیان کوپر» را بازی میکند، یک بازیگر تئاتر افسانهای که در آستانهی بازنشستگی قرار دارد و آگاه میشود که پسرش به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست داده است. او که باور نمیکند پسرش اُوِردوز کرده باشد، تصمیم میگیرد در نقش مأمور قانون، حقیقت را کشف کند. در ادامه، «تاز» (بلا تورن)، کسی که به پسرش مواد میفروخت هم به او ملحق میشود تا به جواب برسند. منتقد «آبزرور» با اشاره به اینکه فیلم اصلا نویسنده ندارد، همه چیز از قصه تا فیلمبرداری را غیرمعقول توصیف کرده است. منتقد ورایتی هم میگوید که فیلم آنقدر سوال ایجاد میکند که مخاطب فرصت دلسوزی برای قهرمان داستان را ندارد.
۳- رستگاری عشق (Redeeming Love)
- کارگردان: دی جی کاروسو
- بازیگران: ابیگیل کوئن، تام لوئیس، لوگان مارشال گرین، فامکه یانسن، نینا دوبرو، اریک دین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۱ از ۱۰۰
دی جی کاروسو که فیلمهای نسبتا راضیکنندهای همچون «آشفته» (۲۰۰۷) را در کارنامه دارد، با رستگاری عشق حتی طرفداران آثار عاشقانهی مذهبی را هم ناامید میکند. اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی «فرانسین ریورز»، رستگاری عشق فیلمی شعارزده و تصنعی است که احساسی در مخاطب زنده نمیکند. قصه در سال ۱۸۵۰ اتفاق میافتد و پیرامون «انجل» (ابیگیل کوئن) جریان دارد، دخترکی که در کودکی فروخته شده و از او سوءاستفاده شده است. دخترک از خود و زندگیاش متنفر است تا اینکه جوان مهربان، دستکار و بااخلاقی به نام «مایکل» (تام لوئیس) از راه میرسد و به او عشق میورزد تا همهی آسیبهای روحی-روانی که در طول سالها تجربه کرده است از بین برود.
مایکل در ادامه قصد دارد با دخترک ازدواج کند زیرا احساس میکند این خواستهی پروردگار است. به عبارت دیگر، رستگاری عشق به معنای واقعی کلمه، دربارهی رستگاری عشق است. فیلم نتوانست منتقدان را راضی کند و اکثر آنها رستگاری عشق را اثری عوامفریبانه توصیف کردهاند. فیلم نه تنها به عنوان یک عاشقانهی احساسی ناموفق است بلکه درام پرکششی ندارد و طرفداران ژانر عاشقانه بهتر است به سراغ گزینههای دیگری بروند.
۲- آتشافروز (Firestarter)
- کارگردان: کیت توماس
- بازیگران: زک افران، رایان کیرا آرمسترانگ، سیدنی لمون، کرتوود اسمیت، جان بیسلی، گلوریا روبن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۴.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰ از ۱۰۰
نسخهی اصلی آتشافروز سال ۱۹۸۴ با بازی «درو بریمور» روی پرده رفت، به فروش خوبی نرسید، نقدهای مثبتی دریافت نکرد و بعد از مدتی کوتاه از ذهن سینمادوستان پاک شد. چند دههی بعد، «جیسون بلام» تصمیم گرفت تا نسخهی تازهای از این فیلم بسازد و متاسفانه اینبار هم شاهد یک اقتباس ضعیف از رمان محبوب «استیون کینگ» هستیم.
قصه دربارهی کودکی به نام «چارلی» (رایان کیرا آرمسترانگ) است که به خاطر آزمایشهای مخفیانهی دولت، به قدرت ویژهای دست یافته است و میتواند با ذهنش آتش ایجاد کند. چارلی و خانوادهاش سالها است که از دستان دولت در فرار هستند زیرا آنها میخواهند از او به عنوان سلاح استفاده کنند. دخترک که در این مدت، قدرتهایش را مهار کرده بود، پس از رویارویی با نیروهای دولتی، مجبور میشود تا آتشافروزی کند. منتقدان فیلم را «غیرضروری، «پوچ»، «سطحی» و «آزاردهنده» توصیف کردهاند.
۱- زمان من (Me Time)
- کارگردان: جان هامبورگ
- بازیگران: کوین هارت، مارک والبرگ، لوئیس خراردو مندز، رجینا هال، جیمی او یانگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۱ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶ از ۱۰۰
کوین هارت طرفداران متعددی دارد و با اینکه همیشه در تلاش است در همان آثاری بازی کند که طرفدارانش میپسندند اما گاهی با انتخابهای اشتباه، فیلمهای بیکیفیتی عرضه میکند که نه تنها جذابیتی ندارند بلکه توهینآمیز هستند. زمان ما از نگاه منتقدان، بدترین فیلم کارنامهی هنری کوین هارت و البته مارک والبرگ است. هارت همان نقش همیشگیاش را بازی میکند، یک مرد معمولی با اعتمادبهنفس پایین که پرحرف و باانرژی است اما شرایط خوبی در زندگی ندارد. «سانی» یک پدر متعهد است که احساس میکند باید اندکی از زن و فرزندانش فاصله بگیرد و مدت کوتاهی را به خود اختصاص دهد. بنابراین هنگامی که خانوادهاش به مسافرت میروند، او دوست قدیمیاش «هاک» را دعوت میکند تا مدتی با هم وقت بگذرانند و تفریح کنند که البته این بدین معنا است که برخلاف نام فیلم، سانی علاقهی چندانی به خلوت کردن با خود ندارد!
مارک والبرگ که معمولا نقش آدم عاقلِ فیلمها را بازی میکند، این بار باعثوبانی همهی آشوبها است؛ هرجومرجهایی که کاملا مبتنی بر کلیشه است و همهی آنها را از همان ابتدا میتوانید پیشبینی کنید. مطابق معمول، هارت نسبت به رویدادهای خطرناک و احمقانهی فیلم، رفتارهای غیرعادی و افراطی نشان میدهد تا به اصطلاح طنز ایجاد شود. منتقد «سانتایمز» فیلم را «بهشکل شگفتآوری بیمزه» توصیف کرد و منتقد «فیلمویک» به این نکته اشاره داشت که حتی یک غافلگیری کوچک هم در فیلم وجود ندارد.
فیلمهای دیگری که سزاوار حضور در این فهرست بودند:
- «پینوکیو» به کارگردانی «رابرت زمکیس»
- «صاعقهی سیاه» به کارگردانی «مارک ویلیامز»
- «۳۶۵ روز: امروز» به کارگردانی «توماش مندز»
- «عزاداری خوب» به کارگردانی «مشین گان کلی»
- «پوکر فیس» به کارگردانی «راسل کرو»
- «لامبورگینی: مرد پشت افسانه» به کارگردانی «رابرت مورسکو»
- «آمستردام» به کارگردانی «دیوید او. راسل»
- «برای شیطان دعا کن» به کارگردانی «دانیل اشتام»
منبع: Looper