حنیف عمران‌زاده: اذیت شدم و دیگر به استقلال برنمی‌گردم؛ دیاباته به دستشویی رفت و حواشی ما شروع شد!

حنیف عمران‌زاده: اذیت شدم و دیگر به استقلال برنمی‌گردم؛ دیاباته به دستشویی رفت و حواشی ما شروع شد!

حنیف عمران‌زاده از تجربه تلخ مربیگری در استقلال می‌گوید و از ناهماهنگی، حواشی و بی‌معرفتی‌ها گلایه می‌کند.

طرفداری | حنیف عمران‌زاده که سال‌ها به عنوان بازیکن در قلب دفاع استقلال حضور داشت، پس از مدت کوتاهی به عنوان عضو کادرفنی محمود فکری به جمع آبی‌پوشان پایتخت بازگشت؛ بازگشتی که البته چندان طولانی نبود و او پس از تنها نیم فصل از این تیم جدا شد.

حالا عمران‌زاده در بخشی از مصاحبه خود با خبرگزاری آنا، روزهای حضور به عنوان مربی در استقلال را مرور کرده است که آن را در ادامه می‌خوانیم:

چند سال بعد از جدایی هم مربی استقلال شدی

بله بعد از اینکه از استقلال جدا شدم زیاد دوام نیاوردم و یک سال و نیم بعد جزو کادر فنی استقلال شدم. 

 

تو به همراه محمود فکری و مرفاوی و خیلی های دیگر عضو کادر فنی استقلال بودید. چه شد که آن سال آقای فکری می‌گفت خیانت شده است؟

این را خود حاج محمود (فکری) یک روز باید باز کند چون این مسئله‌ای است که خودش روی آن سوار بود و از جزئیاتش خبر داشت اما آن سال خیلی اذیت شدم. شاید باور نکنید ولی همان سال با خودم عهد بستم به دیگر عنوان عضو کادر به استقلال برنگردم مگر اینکه شرایط بسیار خوب و استثنایی باشد که برگردم. 

 

چرا این تصمیم را گرفتی؟

همانطور که گفتم خیلی اذیت شدم. در آن سال قبل از سپاهان در صدر جدول بودیم. می‌گفتند ما بد بودیم، اما تیم‌های دیگر خیلی بدتر از ما بودند که نتوانستند بالای سر ما باشند. یادم است یک بازی مهم با سپاهان داشتیم که من کرونا گرفته بودم و با تیم به اصفهان نرفتم. آن سال دو امتیاز بالای سپاهان در صدر جدول بودیم و ۴ امتیاز هم بیشتر از پرسپولیس داشتیم. بازی با سپاهان را در اصفهان باختیم و ما دوم شدیم ولی استقلال در هفته چهاردهم در صدر جدول بود و تیم‌های دیگر شرایط خوبی نداشتند. نمی‌دانید آن سال چه اتفاقاتی رخ داد ولی کاملا معلوم بود اتفاقاتی پس پرده رخ داده است. هر روز یک داستان داشتیم، دوربین ها یواشکی به تمرین تیم می آمدند، پیج‌های استقلالی ما را که صدرنشین بودیم می‌زند که استقلال خوب بازی نمی‌کند، هر روز یک نفر به تمرین می‌آمد و داستان درست می کرد.

 

چرا به این شکل رفتار می شد؟ 

همانطور که گفتم تیم خوب بازی نمی‌کرد ولی صدرنشین لیگ بودیم و می‌بردیم. البته تیم ما بالانس هم نبود؛ مثلا یک دفاع چپ و دو فوروارد داشتیم. صدر جدول بودیم اما مردم راضی نبودند. به قول امیرخانِ قلعه نویی شما نمی‌توانی همیشه خوب باشی و همیشه هم بد نیستی.

 

از هفته دوم حواشی استقلال شروع شد

یعنی اینقدر شرایط بد بود که تصمیم گرفتی دیگر به عنوان مربی به استقلال برنگردی؟

بله واقعا بد بود. من هر روز ساعت ۹ به محل تمرین می رفتم و ۴ بعدازظهر به خانه می‌آمدم. فرزندم تازه یک سالش شده بود. کلا یک ساعت با خانواده بودم و بهترین تایم بازی کردن من با فرزندم بود اما از ساعت ۶ تماس‌های اعضای تیم و حتی کادر فنی با من شروع می‌شد. از ساعت ۶ تا ۱۰ و نیم شب گلایه‌ها را گوش می‌کردم و بازیکنان را آرام می‌کردم، تازه ۱۱ شب یک نفر از کادر فنی تماس می‌گرفت و او را هم آرام می‌کردم! هر شب همین داستان را داشتم. مثلا همه بازیکنان ما بازیکنان خوبی بودند، گلایه می‌کردند که چرا بازی نمی کنند یا مثلا شرایط تیم ما اینگونه است و من مجبور بودم آرامشان کنم چون خودم جای آنها بودم. من نیاز داشتم کسی خودم را آرام کند. برنده می‌شدیم ولی فحش می‌خوردیم. یادم نمی رود هفته دوم با فولاد بازی داشتیم و بازی هفته اول را برده بودیم. مقابل فولاد جلو بودیم و بعد از خوردن گل تساوی قرار بود شیخ دیاباته وارد زمین شود. یکدفعه گفت من باید به دستشویی بروم و در همان لحظات تیم گل دوم را خورد. از همانجا داستان ها شروع شد و تیم از هفته دوم به حاشیه رفت. اتفاقی که امسال  برای نساجی هم افتاد. بی سابقه است در هفته دوم شروع به زدن ما می‌کردند. یادم است بعد ز اینکه از کرونا خلاص شدم چند هوادار به محل تمرین آمدند و به من گفتند تو را بخدا از استقلال بروید. فکر می‌کنم فیلم آن را دیده باشید. من وقتی آن حرف را شنیدم و رفتار آن هوادار را دیدم گفتم دیگر دوست ندارم بمانم و هرگز به عنوان مربی به استقلال برنمی‌گردم. آن سال تمام ریش‌های من سفید شد. شما یک زمانی بازیکن بودی و تمرین می‌کردی و تمام می‌شد و می رفت اما زمانی که در کادر فنی هستید خیلی چیز‌ها را می‌بینید. آن سال متاسفانه ناهماهنگی زیادی در تیم وجود داشت. 

 

مثلا چه ناهماهنگی‌هایی؟

یک نمونه خنده‌دار را بگویم تا ببینید چه خبر بود. بعد از بازی گل گهر در سیرجان و در حالی که تیم آماده برگشت به تهران بود، دیدیم ۱۲۰ تا پیتزا آوردند. کل تیم ما ۵۰ نفر بود و با احتساب همراهانی که کنار تیم بودند کلا ۶۰ پیتزا باید سفارش می دادند. ما سوال کردیم چرا ۱۲۰ تا پیتزا آمده که فهمیدیم پرویز خان مظلومی که سرپرست تیم بود یک سری و دکتر تیم هم که مسئول غذای بازیکنان و کادر فنی است هم یک سری سفارش داده بود! به کل کسانی که کنار تیم بودند و حتی سربازهای داخل فرودگاه پیتزا دادیم و باز هم ۳۰-۴۰ تا پیتزا زیاد آمده بود! من فقط دیدم حسین امانتی که تدارکات تیم بود پیتزا‌ها را داخل ساک می‌گذارد؛ گفتم حسین جان چه کار می کنی؟ گفت شما بگو چه کار کنم؟ نمی توانم این همه پیتزا را دور بریزم، پس باید با خودمان به تهران ببریم و یک فکری برایش بکنیم. آن سال خیلی از این داستان ها داشتیم.

 

اگر نکته ای به یادت هست بگو

مثلا مدیریت باشگاه با رئیس هیئت مدیره خوب نبود. رئیس هیئت مدیره با بازیکنان خوب بود و به بازیکنان یک چیز می‌گفتند و مدیرعامل در جریان نبود. این ناهماهنگی‌ها و این مسائل اذیت کننده بود. یادم است بازی خیلی مهمی در پیش داشتیم اما هیئت مدیره با یک فرد دیگر در تلویزیون دعوا می‌کرد. من خودم دو سه بار در آن سال با مدیریت باشگاه به چالش برخوردم. واقعا می‌توان از استقلال آن سال یک کتاب نوشت. مثلا هفته دوم به ما فحش دادند که شیخ دیاباته آقای گل شده پس چرا به او بازی نمی‌دهید؟ یادم است اصلا دیاباته تمرین نمی‌کرد. تنها تمرین شیخ این بود در دور زمین می دوید و در یک تمرین ضربه به چارچوب شرکت می کرد. سرمربی هم می‌گفت وقتی بازیکن هر روز مصدوم است و تمرین نمی‌کند حق بقیه بازیکنان خورده می شود و نباید بازی کند تا خوب شود. البته آن سال، سالی بود که بازی‌ها تحت تاثیر کرونا بود و تماشاگری نمی‌آمد. شاید اگر تماشاگران بودند تشویق تماشاگر روحیه ما بود ولی در فضای مجازی حالتی دیگر بود که انصافا این بی معرفتی است. برخی از صفحات مجازی را دیده ام که واقعا دلی کار می‌کنند یعنی روی منطق مطلب می‌نویسند و حمایت می‌کنند اما برخی نیستند.

منبع

بخوانید  موسیالا: ویرتز را زوری به بایرن نمی‌آورم!

مطالب مرتبط

مطالب تصادفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *