مجموعه کتابهای «نغمه آتش و یخ» (A Song of Ice and Fire) اثر جورج آر آر مارتین به نظر بسیاری بهترین مجموعه کتاب فانتزی از زمان «ارباب حلقهها» (The Lord of the Rings) نوشته تالکین است. این یک مقایسه تصادفی نیست؛ مارتین اغلب درباره اینکه چطور برای مجموعه کتابهایش به ارباب حلقهها رجوع کرده میگوید.
مارتین میخواست یک مجموعه فانتزی بنویسد که کمتر شبیه افسانه و بیشتر شبیه تاریخ باشد. هر خوانندهای میتواند این پیشزمینه را در سراسر کتابهای «نغمه آتش و یخ» احساس کند. با خواندن هر جلد متوجه میشویم که چگونه سیاست و اقتصاد بر سرزمینهای وستروس و اسوس تاثیر میگذارد، و با گروه عظیمی از شخصیتها روبرو میشویم که هر کدام میتواند برای خواننده یک قهرمان باشد.
- اگر عاشق سریال بازی تاج و تخت هستید این کتابها را بخوانید!
- ۱۸ کتاب فانتزی برتر تمام دوران که خواندنشان را نباید از دست بدهید
شکی در قدرت و تاثیر مجموعه کتابهای مارتین، نه تنها در ادبیات، بلکه در تلویزیون و سینما، به لطف موفقیت بسیار زیاد سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) وجود ندارد. این سریال اقتباسی آنقدر موفق بود که مدت زیادی طول میکشد تا استودیوهای دیگر به چنین محبوبیتی برای یکی از محصولاتشان برسند.
مارتین تاکنون پنج کتاب از هفت کتاب برنامهریزی شده را منتشر کرده است. او مدت زیادی است که در حال نوشتن ششمین کتاب از این مجموعه به نام «بادهای زمستان» (The Winds of Winter) است. اگر کتابهای نغمه آتش و یخ را خوانده باشید، از بین پنج جلد حتما تعدادی برایتان جذابیت بیشتری داشت و بعضی هم شاید شما را ناامید کرده باشد. در ادامه این ۵ جلد را از بدترین تا بهترین رتبهبندی کردهایم.
۵. ضیافتی برای کلاغها (A Feast for Crows)
- کتاب چهارم
- سال ۲۰۰۵
سه کتاب اول «نغمه آتش و یخ» سه عنصر مهم دارند؛ شخصیتهای پیچیده و چندلایه، جهانسازی دقیق و یک پیرنگ محرک که شما را مجبور میکند فصلهای هر جلد را یکی پس از دیگری با کنجکاوی دنبال کنید و بخوانید. در «ضیافتی برای کلاغها» چهارمین کتاب از این مجموعه که پس از چندین چرخش داستانی بزرگ و بعد از کتاب «طوفان شمشیرها» منتشر شد، اتفاقات جالبی رخ میدهد؛ تیریون تایوین را میکشد، استارکها در عروسی خونین قتل عام میشوند و جان اسنو به عنوان فرمانده نگهبانان شب انتخاب میشود و مجموعهای از اتفاقات دیگر. «ضیافتی برای کلاغها» با شکل گرفتن دوباره شخصیتها به آهستگی شروع میشود و هرگز سرعتش بالا نمیرود.
مشکل داستان «ضیافتی برای کلاغها» این است که اگرچه شخصیتها و جهانسازی مثل همیشه عالی هستند، اما به هیچ یک از اوجهای نفسگیری که در سه کتاب اول ما را حیرتزده کرد نمیرسیم. در عوض، شخصیتها را در حال انتقال از جایی به جای دیگر و سفر دنبال میکنیم. برین و پودریک در ریورلند به دنبال سانسا میگردند، سانسا خود را با زندگی در ایری تطبیق میدهد، آریا راه زندگی به سبک مردان بیچهره در براووس را یاد میگیرد و غیره. سرگرمکنندهترین فصلها متعلق به سرسی لنیستر است، که در سرزمینهای پادشاهی آنقدر اشتباه میکند که در نهایت توسط سپتون اعظم به زندان انداخته میشود، آن هم در حالی که متقاعد شده است که کار درخشانی انجام داده است. اما بهترین بخشهای داستان مربوط به او به کتاب بعدی منتقل میشود.
علاوه بر این، مارتین به ما شخصیتهای جدیدی را در جزایر آهنی و در دورن معرفی میکند، که به شدت سرعت روند داستان را کاهش میدهد. اینطور نیست که این قسمتها بد نوشته شده باشند اما نمیتوانیم تعجب نکنیم که چرا به جای اینکه با شخصیتهای آشنایی مانند تیریون لنیستر، دنریس تارگرین و جان اسنو که هیچکدام در این جلد از داستان حضور ندارند وقت بگذرانیم، باید با شخصیتهای جدید آشنا شویم.
شاید دلیل پیشروی داستان به چنین ترتیبی این است که در این مرحله، «نغمه آتش و یخ» چنان محبوب شده بود که ویراستاران مارتین دیگر حاضر نبودند به او نه بگویند. این کتابها چیزهای زیادی برای توصیه دارند، اما هم نویسنده و هم خواننده میتوانستند از یک ویراستار بیرحم که برخی حذفیات بیتعارف را انجام میدهد، سود ببرند.
گفته میشود، اعتمادبهنفس مارتین به عنوان یک استاد سخن در این مرحله رشد میکند. در واقع، «ضیافتی برای کلاغها» بهترین نثر او در کل مجموعه را دارد، به خصوص زمانی که شخصیتی به نام سپتون مریبالد به برین، پودریک و شخصیتی به نام سر هایل هانت تفاوت بین جنایتکاران معمولی و مردان شکسته را میگوید.
پس از ایراد این سخنرانی، سر هانت از سپتون مریبالد میپرسد که آیا او در جنگ ناینپنی کینگز جنگیده است یا خیر. مریبالد پاسخ میدهد: «پس آن را چنین نامیدند! اگرچه من هرگز پادشاهی ندیدم و حتی یک پنی هم به دست نیاوردم. این تنها یک جنگ بود. همین.» این مکالمه اصلا در «بازی تاج و تخت» دیده نمیشود. این حذف بزرگی است، زیرا عمیقا احساسی، دلخراش و زیباست. حتی اگر «ضیافتی برای کلاغها» ضعیفترین جلد مجموعه «نغمه آتش و یخ» باشد، مارتین تمام تلاشش را کرده است.
۴. رقصی با اژدهایان (A Dance with Dragons)
- کتاب پنجم
- سال ۲۰۱۱
«رقصی با اژدهایان» آخرین کتابی است که در مجموعه «نغمه آتش و یخ» منتشر شده و تقریبا همان مشکلات «ضیافتی برای کلاغها» را دارد. در این کتاب بسیاری از خطوط داستانی در واقع به نقاط عطفشان میرسند. دنریس اژدها را از گودال دازناک بیرون میکشد، تئون از وینترفل فرار میکند و البته جان اسنو توسط افراد خودش با چاقو کشته میشود.
بهترین فصل یکی دیگر از جلدهای این مجموعه یک بار دیگر متعلق به سرسی لنیستر است که مجبور میشود در حالی که مردم فریاد میزنند و مسخرهاش میکنند، برهنه در خیابانهای کینگز لندینگ قدم بزند. این داستانی ترسناک و نفسگیر است. با این حال، برخی از اوجها بار دیگر به کتاب بعدی منتقل میشوند، از جمله نبردهای بزرگ در وینترفل و میرین.
باز هم در این جلد کتاب داستانهای بیمورد میخوانیم که وجودشان تنها به حجیم شدن کتاب کمک میکند. داووس سیورث چهار فصل برای خود دارد که دو فصل برایش کفایت میکرد. تیریون لنیستر برمیگردد، اما هوش سرشار او اغلب در ماجراهای بیمورد تلف میشود. ما دوباره زمان زیادی را با شخصیتهایی از جزایر آهن و دورن میگذرانیم، زیرا مارتین سعی میکند دامنه داستان را تا حد زیادی گسترش دهد.
۳. نبرد پادشاهان (A Clash of Kings)
- کتاب دوم
- سال ۱۹۹۹
اگر فصل دوم سریال «بازی تاج و تخت» را دیده باشید، اساسا میدانید که در «نبرد پادشاهان» چه اتفاقی میافتد. جنگی دیوانهکننده بین پنج پادشاه در راه است. تئون گریجوی به جزایر آهن میرود تا از طرف راب استارک کمک بخواهد، اما در عوض پایگاه خانه استارک در وینترفل را فتح میکند. آریا استارک به هارنهال میرود و با مردی عجیب به نام جیکن هگار آشنا میشود. جان اسنو با سفر به آن سوی دیوار ایگریت را ملاقات میکند در حالی که سانسا زیر دست پادشاه جافری بیرحم در کینگز لندینگ رنج میبرد. ما با شخصیتهای جدید مهمی مانند استنیس باراتیون، داووس سیورث، ملیساندر و برین از تارت آشنا میشویم. این قصه به شکل محبوبی پر فراز و نشیب است. همزمان سرزنده، سرگرمکننده و بیرحم است.
این کتاب شخصیتهای زیادی دارد و بسیاری از آنها در گوشه و کنار جهان داستان پراکنده شدهاند. اما تمامشان فرصت کافی برای درخشیدن دارند، تمام پیرنگهای آنها به نقاط عطف هیجانانگیزی میرسد و مارتین مایل است تمرکز خود را در جایی که لازم است تغییر دهد. به عنوان مثال، ما در این کتاب برعکس همیشه زمان زیادی را با دنریس که در حال برنامهریزی برای حرکت بعدی خود در شهر دوردست کارث است، نمیگذرانیم. داستان او محور این کتاب نیست، بنابراین کتاب نیازی به صرف زمان زیادی برای او ندارد.
اگر «نبرد پادشاهان» یک شخصیت اصلی داشته باشد، تیریون لنیستر است که در تلاش برای تقویت کینگز لندینگ در برابر حمله استنیس باراتیون، بهترین حیله و مکر خود را رو میکند. فصل نبرد بلکواتر به کتاب وجههای جسورانه میدهد. کسانی که تنها سریال را دیدهاند، جزئیات جدید و سرگرمکنندهای را در کتاب پیدا خواهند کرد، مانند ترفند خاصی که تیریون با یک زنجیر عظیم به کار میبرد، و لحظاتی تاثیرگذار بین برادران استنیس و رنلی براتیون.
۲. بازی تاج و تخت (A Game of Thrones)
- کتاب اول
- سال ۱۹۹۶
تمام کتابهای «نغمه آتش و یخ» پر از جادو هستند، اما مارتین در اولین جلد از مجموعه بزرگ خود هنوز ترفندهایش را رو نکرده است. پس از یک داستان طولانی دربارهی ند استارک، مارتین به خوبی از خط پایان منحرف میشود و او را میکشد، و ما متوجه میشویم که این کتاب دوستداشتنی آن چیزی نیست که تصورش را میکردیم؛ بلکه تلختر و جسورانهتر است.
ند استارک، دقیقا مانند آنچه که شان بین در فصل اول «بازی تاج و تخت»، بیشترین سهم از حضور در مجموعه را دارد، اینجا هم همینطور است، بنابراین وقتی جافری باراتیون به زندگی او پایان میدهد واقعا شوکهکننده است. هنوز بخش زیادی از داستان بعد از آن باقی مانده است! ما به سرعت متوجه میشویم که بازیگران نقش مکمل تاثیر بیشتری در روند داستان دارند.
از میان کتابهای «نغمه آتش و یخ» بیشترین تمرکز بر «بازی تاج و تخت» است. داستان هنوز خیلی پراکنده نشده است، و ما از ارتباط هر پیرنگ با دیگر پیرنگها آگاه هستیم. حتی ماجراجوییهای دنریس تارگرین در دریای دوتراکی با اکشن اصلی در کینگز لندینگ مرتبط است. در همان زمان، با تعداد زیادی شخصیت ملاقات و به مکانهای جدید زیادی سفر میکنیم. مارتین به ارائه اطلاعات جدید با سرعتی هیجانانگیز و بدون توقف ادامه میدهد.
۱. طوفان شمشیرها (A Storm of Swords)
- کتاب سوم
- سال ۲۰۰۰
«طوفان شمشیرها» کتابی است که تمام ویژگیهای این مجموعه شگفتانگیز را در خود دارد. حماسی و گسترده است، اما نه آنقدر که داستان را کند کند. طولانی است، اما به سرعت خوانده میشود زیرا پیچشهای داستانی سرگرمکننده و صحنههای بهیادماندنی دارد، از جمله:
- جیمی لنیستر دستش را قطع میکند، داستان را از نگاه خودش در مورد اتفاقی که روز مرگ پادشاه دیوانه رخ داده است میگوید و با برین تارث مبارزه میکند.
- بربرها به دیوار حمله میکنند. پس از پایان نبرد، جان اسنو ایگریت در حال مرگ را در آغوش میگیرد. بعدا او به عنوان فرمانده جدید نگهبانان شب انتخاب میشود.
- برن استارک یک گذرگاه مخفی زیر دیوار پیدا میکند و برای یافتن کلاغ سه چشم به راه میافتد.
- آریا استارک سگ تازی در حال مرگ را ترک میکند و به سمت براووس میرود.
- پس از سه ماجرای ناامیدکننده، سرانجام جافری باراتیون در مراسم عروسی خود مسموم میشود. تیریون مورد سرزنش قرار میگیرد و در یک دادگاه پوشالی محاکمه میشود و پس از اینکه برادرش جیمی او را از زندان آزاد میکند، پدرش تایوین را میکشد.
- دنریس در این کتاب نقش پررنگی دارد. او شهرهای برده آستاپور، یونکای و میرین را آزاد میکند و هر بار پیروانی به دست میآورد.
- در معروفترین چرخش سریال، راب و کتلین در عروسی خونین همراه با اکثریت ارتش استارک میمیرند.
اگر «ضیافتی برای کلاغها» کتابی است که در آن به اندازه کافی اتفاقات مهیج و غافلگیرکننده نمیافتد، «طوفان شمشیرها» جبران میکند. سرعت داستان بالا است، اما هیچ یک از جزئیات عمیق که امضای مارتین در کتابهای «نغمه آتش و یخ» است را از دست نمیدهیم. چیزهای جدیدی در مورد شخصیتهایی که میشناسیم یاد میگیریم مخصوصا جیمی لنیستر در طرف دیگر این کتاب به عنوان یک شخصیت کاملا جدید ظاهر میشود و با شخصیتهای جدید مانند اوبرین مارتل و اولنا تایرل آشنا میشویم. این کتاب ترمز ندارد. نزدیک به هزار صفحه زیر آسمان گسترده در مسیری صاف و هموار شتاب میگیرد و ما را رها میکند درست تا زمانی که در یک مسیر کاملا جدید به پیچ تندی میرسد.
«طوفان شمشیرها» به خوبی کار میکند، چرا که بر روی پایههایی چون «بازی تاج و تخت» و «نبرد پادشاهان» ساخته شده است. به بسیاری از اتفاقاتی که در آن دو کتاب زمینهسازی شده بود، در اینجا پرداخت میشود. اما مارتین به خاطر اجرای عالی آن شایسته تقدیر است. بر خلاف «ضیافتی برای کلاغها» یا «رقص با اژدهایان»، همه چیز به راحتی در محدوده این کتاب جای میگیرد. «طوفان شمشیرها» بخشی از یک مجموعه است، اما به تنهایی میتواند به عنوان داستانی مستقل خواندنی و جذاب باشد.
منبع: winteriscoming