عشق تنها نیرویی است که هم جان میدهد و هم جان میگیرد. اگر درباره یک انسان عادی حرف بزنیم، شاید عاشق شدن و فارغ شدن اتفاق عجیب و غیرقابل باوری نباشد. اما وقتی از یک شخصیت شرور و شیطانی حرف میزنیم چطور؟ چه کسی از یک شرور انتظار دارد عاشق شود؟ معمولا، شرورهایی که در فیلمها میبینیم چیزی یا کسی را از دست دادهاند و تنها هدفشان بازپسگیری یا پیدا کردن آنهاست. اما آیا این برای شخصیتهایی که ذاتا شرور بودند هم صدق میکند؟ از شرورهای ژانر اسلشر تا آدمخوارهای بسیار باهوش، در ادامه چند نمونه از شرورهای عاشق در فیلمهای ترسناک را نام بردیم که عاشق شدهاند و به خاطر عشقشان حاضرند تمام قواعد و قوانین خود را زیر پا بگذارند.
- ۱۰ شخصیت شرور فیلمهای ترسناک اقتباسی از آثار استیون کینگ
- ۱۰. نورمن بیتس در فیلم «روانی» (Psycho)
- ۹. صورتچرمی در فیلم «کشتار با ارهبرقی تگزاس ۲» (The Texas Chainsaw Massacre 2)
- ۸. جولیا در فیلم «برپاخیزان جهنم» (Hellraiser)
- ۷. آنی ویلکس در فیلم «میزری» (Misery)
- ۶. دراکولا در فیلم «دراکولای برام استوکر» (Bram Stoker’s Dracula)
- ۵. کندیمن در فیلم «کندیمن» (Candyman)
- ۴. تیفانی در فیلم «عروس چاکی» (Bride of Chucky)
- ۳. هانیبال لکتر در فیلم «هانیبال» (Hannibal)
- ۲. فرانسیس دالرهاید در فیلم «اژدهای سرخ» (Red Dragon)
- ۱. جیگساو در فیلم «اره ۳» (Saw III)
۱۰. نورمن بیتس در فیلم «روانی» (Psycho)
فیلم فوقالعاده مهم و تاثیرگذار «روانی» ساخته آلفرد هیچکاک، داستان زنی را روایت میکند که با کیفی پر از پول نقد از خانه و محل کارش فرار میکند. از بد ماجرا سر از یک متل درمیآورد و صاحب روانی آنجا او را به قتل میرساند. نورمن بیتس از نظر عاطفی اصلا آماده عاشق شدن نیست و شاید اصلا سخت باشد تا او را به عنوان یکی از شرورهای عاشق در فیلمهای ترسناک مثال بزنیم. اما وقتی ماریون کرین را میبیند، چیزی در درونش بیدار و مادرش در ذهنش زنده میشود. هر احساسی که نورمن واقعا داشت، حداقل تا حدودی با عشق مرتبط بود، زیرا با کشف جسد ماریون، او کاملا ویران شد.
۹. صورتچرمی در فیلم «کشتار با ارهبرقی تگزاس ۲» (The Texas Chainsaw Massacre 2)
«کشتار با ارهبرقی تگزاس ۲» به کارگردانی توبی هوپر کاملا استادانه ساخته شده است، اما به نحوی با فیلم اولش تفاوتهای اساسی دارد (که به خودی خود به تثبیت ماهیت استادانه فیلم دوم کمک میکند). این فیلم یک دیجی رادیویی به نام استرچ را نشان میدهد که با یک ستوان به ظاهر پریشان همکاری میکند تا طایفه محلی ساویر را سرنگون کند؛ طایفهای که سالها بیگناهان را سلاخی و آنها را برای غریبهها به عنوان غذای خوب با گوشت درجه یک سرو میکردند.
به نظر نمیرسد صورتچرمی بتواند عاشق شود. با این حال، پس از یک لحظه بسیار ناخوشایند که او ارهبرقی خود را بین پاهای استرچ قرار میدهد، صحنهای وجود دارد که سعی میکند به استرچ کمک کند تا از زیرزمین خانواده ساویر بگریزد. گفته میشود که او یک نوعدوستی کوتاهمدت از خود به نمایش گذاشته است. با این حال، هنوز هم استرچ تاثیر خود را گذاشت و در واقع صورتچرمی را وادار کرد تا روال همیشگی خود را کنار بگذارد.
۸. جولیا در فیلم «برپاخیزان جهنم» (Hellraiser)
«برپاخیزان جهنم» فیلم درخشان کلایو بارکر داستان یک خانواده بسیار نامتعارف را روایت میکند. فرانک کاتن یک تشنهی هیجان و لذت بیحدومرز است تا جایی که پا به جهنم میگذارد. اما او از این کار خسته میشود و فرار میکند. اما با کمک همسر برادرش (که معشوقه سابق فرانک نیز هست)، ممکن است دوباره راهش به سمت جهنم کشیده شود. جولیا کاتن آنتاگونیست واقعی فیلم است، حتی اگر فرانک کاتالیزور و پینهد به عنوان شرور فیلم شناخته شده باشد. اما انگیزه او چیست؟ فرانک. تنها فرانک. و چه چیزی در نهایت او را میکشد؟ فرانک. باز هم فرانک. پس او قطعا یکی از شرورهای عاشق در فیلمهای ترسناک است.
۷. آنی ویلکس در فیلم «میزری» (Misery)
یکی از بهترین اقتباسها از کتابهای استیون کینگ، «میزری» به کارگردانی راب راینر تنها بر دو شخصیت متمرکز است؛ نویسنده پل شلدون و بزرگترین طرفدار او، آنی ویلکس. شلدون به شکل معجزهآسایی از یک تصادف رانندگی وحشتناک جان سالم به در میبرد و تحت مراقبت یک پرستار به ظاهر مهربان قرار میگیرد. اما این پرستار، آنی ویلکس، دیگر حتی سر کار نمیرود و هدف او قطعا مطابق با صلاح حال و خواستههای شلدون نیست.
همانقدر که جیمز کان بازیگر فوقالعادهای بود، و داستان کینگ فراموشنشدنی است (بدون در نظر گرفتن فیلمنامه فیلم و کارگردانی راینر)، اما این کتی بیتس است که در «میزری» میدرخشد. او در نقش آنی ویلکس بهترین بازی دوران حرفهای خود را ارائه میدهد، چون نقش یک شرور را بازی نمیکند. او نقش یک فرد عمیقا پیچیده را بازی میکند که تنها و درمانده است (که اتفاقا افراد زیادی را کشته) و انصافا در به تصویر کشیدن شخصیتش جادو میکند.
۶. دراکولا در فیلم «دراکولای برام استوکر» (Bram Stoker’s Dracula)
«دراکولای برام استوکر» فیلم ترسناک بینظیر فرانسیس فورد کاپولا، تا حد زیادی به منبع اقتباسش وفادار است. داستان این فیلم جاناتان هارکر با بازی و چهرهی متفاوت کیانو ریوز را دنبال میکند که برای مصاحبه با کنت دراکولا به ترانسیلوانیا میرود. کنت متوجه نامزد هارکر میشود و این مرد خوشصحبت و مرموز ثابت میکند که رقیب سرسختی است.
وینونا رایدر در این فیلم نقش مینا موری را به تصویر میکشد و ظاهر کمی گوتیک او کاملا با جلوههای بصری فیلم همخوانی پیدا میکند. ناگفته نماند گری اولدمن و رایدر آنقدر شیمی فوقالعادهای دارند که تماشاگران شک نمیکنند که نهتنها عاشق او میشود، بلکه ممکن است شیفته و شیدای او هم بشود (حتی با دانستن اینکه کنت واقعا چه موجودی است).
۵. کندیمن در فیلم «کندیمن» (Candyman)
«کندیمن» یک تفسیر اجتماعی مهم در ژانر ترسناک، داستان هلن لایل، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد را روایت میکند که به تحقیق درباره یک افسانه محلی میپردازد. اما همانطور که او خیلی زود متوجه میشود، پنج بار به زبان آوردن کلمه کندیمن نتیجه مرگباری برایش به ارمغان خواهد آورد. هر چه بیشتر لایل به عمق افسانه کندیمن میپردازد، متوجه میشود که او فقط یک هیولا نیست. او درواقع دانیل روبیتای بود، مردی که به طرز وحشتناکی مورد خیانت قرار گرفت و این حس انتقامجوییاش کاملا قابل درک است. روبیتای میتواند دلسوزی لایل را حس کند، زیرا مدام از لایل میخواهد که به او بپیوندد. علاوه بر این وقتی فرصتی برای کشتن لایل پیدا میکند، این کار را انجام نمیدهد.
۴. تیفانی در فیلم «عروس چاکی» (Bride of Chucky)
«عروس چاکی» به کارگردانی رونی یو یک انقلاب در این فرنچایز بود و به صورت طنزآلود و ترسناک، یک فرمول خستهکننده را گسترش داد. داستان فیلم درباره تیفانی ولنتاین با بازی جنیفر تیلی است که عاشق قدیمی خود را زنده میکند که حالا به شکل یک عروسک قاتل شناخته میشود. تیفانی ولنتاین به همان سرعتی که عشقش چاکی به یک هیولای نمادین سینما تبدیل شده بود، به عنوان شخصیت شرور شناخته شد. او به طور کلی به همان اندازه عاشق قتل بوده، و روشهایش در انجام قتل جالب است. اما در نهایت چاکی او را میکشد و روح او را وارد عروسکی درست شبیه خودش میکند. این عروسک یکی از متفاوتترین شرورهای عاشق در فیلمهای ترسناک است.
۳. هانیبال لکتر در فیلم «هانیبال» (Hannibal)
«هانیبال» فیلم بلندپروازانه ریدلی اسکات چند سال پس از پایان فیلم «سکوت برهها» (The Silence of the Lambs) رخ میدهد. کلاریس استارلینگ یک مامور ویژه اِفبیآی است که به طور کامل غرق در روزمرگی است، اما اکنون فرصتی دارد تا مردی را که از دستش فرار کرده بود دستگیر کند. آن مرد هانیبال لکتر است و استارلینگ تنها کسی نیست که به دنبال او میگردد.
بخش اعظم فیلم «هانیبال» حول محور مردی به نام میسون ورگر میچرخد که زمانی به شدت توسط دکتر لکتر آسیب دیده بود. در اواخر فیلم، هنگامی که ورگر لکتر را اسیر کرده بود، استارلینگ وارد میشود تا او را نجات دهد. اما در پایان این لکتر است که استارلینگ را نجات میدهد. به سختی میتوان تصور کرد که هرکسی به جز استارلینگ در این موقعیت بود، لکتر همین کار را برای او انجام میداد. این احتمالا از پایان رمان الهام گرفته شده است، جایی که کلاریس و هانیبال به هم میرسند.
۲. فرانسیس دالرهاید در فیلم «اژدهای سرخ» (Red Dragon)
«اژدهای سرخ» محصول سال ۲۰۰۲ که اقتباسی تحسینبرانگیز از رمانی نوشتهی توماس هریس است، داستان فرانسیس دالرهاید، مردی آشفته را روایت میکند که معتقد است اگر افراد مناسب را بکشد، میتواند موجودی مرده را دوباره به زندگی برگرداند. اکنون، مامور ویل گراهام باید از هانیبال لکتر برای یافتن محل اختفای او کمک بگیرد. دالرهاید در فیلم (رالف فاینز)، مانند شخصیت کتاب، عاشق همکارش ربکا مککلین (امیلی واتسون) میشود. به لطف بازی این دو بازیگر، بیننده تمایل دالرهاید برای اصلاح را کاملا باور میکند و فیلم به همین خاطر به مسیر بهتری کشیده میشود.
۱. جیگساو در فیلم «اره ۳» (Saw III)
تا قبل از «اره ۱۰» (Saw X،) اکثر افراد استدلال میکردند که «اره ۳» آخرین فیلم عجیب و غریبی است که ارزش تماشا دارد. این قسمت جیگساو را دنبال میکند تا با بازیهای مرگبار انعطافپذیری و توانایی یک پدر در بخشش را آزمایش کند. اما، بازی ممکن است فقط برای یک نفر نباشد و فرد دیگر ممکن است بسیار به خود جیگساو نزدیک باشد. جیل تاک در فیلم «اره ۳» چندان وقت هنرنمایی ندارد، اما اگر قرار باشد قسمتی از ازدواج او با جان (جیگساو) دوران خوشی را نشان دهد، سومین قسمت است. در واقع تنها یک فلش بک است که این دو نفر را صمیمانه کنار هم نشان میدهد. متاسفانه، رابطه آنها خیلی زود پیچیده میشود.
منبع: movieweb