در اینجا لئو فرناندز اینفانته (Leo Fernández Infante)، تهیهکننده و برنامهنویس Retro Forge، شرکت توسعهدهندهی بازی Souldiers، توضیح میدهد که بازی It Takes Two چگونه همکاری را تبدیل به عنصری حیاتی کرده است.
بازی It Takes Two یکی از آن آثاری است که مدتها پس از اتمام بازی در ذهن شما باقی میماند. استودیوی هیزلایت (Hazelight Studios) که در گذشته بازی A Way Out را عرضه کرده بود، با مکانیکهای عالی، سناریوهای استادانه، گرافیک زیبا و پازلهای جذاب، یک محصول فوقالعاده در سراسر جهان منتشر کرد. این بازی یک راهنما برای شیوههای خوب توسعهی بازیهای ویدیویی است و به خوبی شایستهی جوایزی نظیر بهترین بازی سال مراسم گیم اواردز ۲۰۲۱ است. با این حال برای من، چیزی که واقعا بازی را فوقالعاده کرده این است که از مکانیک همکاری اجباری خود برای داستان خود به گونهای استفاده میکند که نمیتوان از طریق روشهای سنتیتر تک نفره آن را روایت کرد
این بازی ما را نقش کودی (Cody) و می (May) قرار میدهد؛ زوجی که اخیرا تصمیم به طلاق گرفتهاند. وقتی به دخترشان، رز (Rose) این جریان را میگویند، او به سمت آلونکی میرود. در آنجا، زیر یک میز، یک آرزوی معصومانه به کتاب عشق دکتر حکیم میگوید و آن هم چیزی نیست جز اینکه پدر و مادرش دوباره با هم کنار بیایند. در حالی که او این کار را انجام میدهد، اشکهایش روی دو عروسکی که نمایندهی والدینش هستند، میریزد و ناگهان ما در نقش کودی و می که حالا عروسکهای کوچکی هستند، قرار گرفته و ناخودآگاه در سفری که میتواند ازدواجشان را نجات دهد، همراه میشویم. در طول راه، خود کتاب، به عنوان یک NPC نسبتا آزاردهنده، به آنها کمک خواهد کرد.
در طول هفت فصل از این اودیسه که در آن کودی و می به دنبال بازگشت به بدن واقعی خود هستند، آنها باید بر انواع عظیمی از چالشها غلبه کنند. گاهی اوقات آنها باید با استفاده از مکانیکهای تیراندازی سنتی، دشمنان را شکست دهند. در مواقع دیگر آنها وسایل نقلیهی مختلفی را کنترل میکنند. آنها حتی با عناصر گیمپلی آثار Dungeon Crawling قدیمی سروکله میزنند. همهی این مکانیکها و ژانرهای مختلف همراه با محیط تغییر میکنند، کنترلها و زوایای دوربین را در صورت لزوم تغییر میدهند و تضمین میکنند که ما همیشه چیز جدیدی برای کشف در گوشه و کنار محیط بازی داشته باشیم.
اگر این کافی نبود، در ابتدای هر فصل کودی و می با یک توانایی منحصربهفرد و جدید کار خود را شروع میکنند. این ترکیبی از دو توانایی آنها خواهد بود که به آنها اجازه میدهد تا در مرحله پیشروی کنند، پازلهای کوچکی را که به روشی فوقالعاده زیبا طراحی شدهاند حل کنند و یک جریان ثابت از آها گفتنها را در طول لحظات بازی داشته باشند! در تمام طول بازی، هر بازیکن میتواند از بخشی از پازل را حل کرده اما آنها به بازیکن دیگریی نیاز دارند تا قطعات از دست رفته و یک راه حل را پیدا کند. برای غلبه بر این چالشها به روشی کاملا منحصربهفرد، نیاز به ارتباط و کار گروهی است.
هر مرحله با دقت زیادی ساخته شده است و جهان پر از تخیل و فانتزی بازی را آشکار میکند. سناریوهای بازی نیز متنوع هستند و شامل اتحاد با سنجابهای درختی برای شکست دادن لانهی زنبور، نفوذ به قلعهی اسباب بازی رز برای رسیدن به ملکه و عبور از دهکدهای پنهان در داخل یک سوله، رفتن به داخل یک کرهی برفی، تمیز کردن علفهای هرز در باغ، جستوجو در اتاق زیر شیروانی برای ابزارهایی برای برگزاری کنسرت و غیره میشوند. به طور کلی تنوع بسیار زیاد فعالیتهایی که به نمایش گذاشته میشود، فک برانداز است و یکی از مسحورکنندهترین و جادوییترین دنیاهایی را که من با آن برخورد کردهام، ارائه میدهد.
از طرفی این فقط موارد محیطی نیست که برجسته میشود، بلکه جزئیات در هر منطقه نیز مهم است. هر یک از محیطها مملو از جزئیات کوچکی هستند که شما را دعوت میکنند تا در کاوش در گوشههای آن گم شوید. تعامل با مناظر بازی بسیار لذت بخش است و علاوهبر تمام مکانیکهای اجباری بازی، It Takes Two پر از مینیگیمهای اختیاری است که عبارتند از تیراندازی به هدف، مسابقهی اسکیت روی یخ، بازی گیتار محور و حتی یک صفحهی شطرنج غول پیکر وجود دارد که دو بازیکن میتوانند از آن برای بازی شطرنج استفاده کنند!
در مورد درجه سختی، تعادل بازی در سطح خوبی است. It Takes Two یک بازی آسان نیست، اما به لطف زندگی بینهایت و چکپوینتهای سخاوتمندانهاش هرگز بیش از حد خستهکننده نمیشود. به این ترتیب بازی به تجربهای معمولی و آرامتر تبدیل میشود که آن را برای طیف گستردهتری از بازیکنان مناسب میکند که این موضوع بسیار مهم است زیرا بازی به معنای واقعی کلمه به دو نفر برای تکمیل خود نیاز دارد. به این ترتیب، دشواری باید به مناسب حرفهایها و تازهواردان باشد، مانند بازی والدین با فرزندانشان و این رویکرد کمتر تنبیهکننده و معمولیتر، کاملا با لحن کلی داستان سازگار است.
همانطور که گفته شد، بازی به طور انحصاری برای بازی توسط دو بازیکن ساخته شده است و در حالی که پیدا کردن شخص دیگری برای گذراندن کل کمپین در کنار آن ممکن است برای برخی یک مانع باشد، این عنصر کوآپ بازی است که باعث میشود واقعا بدرخشد. علاوهبر این که داستان بازی در مورد زوجی ناسازگار است که سعی میکنند فرزندی را با هم بزرگ کنند، پیام بزرگتری نیز وجود دارد و آن هم این است که گاهی اوقات نمیتوانید کاری را به تنهایی انجام دهید.
در واقع، دستاوردهای یک فرد همیشه بر اساس کاری است که دیگران انجام دادهاند. برای مثال ساده، شاید بتوانم این مقاله را به ظاهر به تنهایی بنویسم، اما فقط به این دلیل که کسی به من نحوهی نوشتن را آموزش داده است، کس دیگری کامپیوتر مورد استفادهی من را ساخته است و فرد دیگری الکتریسیتهی که کامپیوتر من را تغذیه میکند، کشف کرده است. به نوعی همه دستاوردهای ما بر اساس کار کسانی است که قبل از ما آمدهاند. اگرچه ممکن است از آن آگاه نباشیم، اما به درجات مختلفی به بسیاری از دیگران وابسته هستیم تا بتوانیم اعمال روزمرهی زندگی خود را انجام دهیم. به عبارت دیگر، ماهیچوقت نمیتوانیم به تنهایی زنده بمانیم.
وقتی اجازه میدهیم فردگرایی، خودخواهی و تکبر پیروز شود، دیگران به خصوص آسیب پذیرترین افراد آسیب میبینند. ما این را در It Takes Two میبینیم که مشاجرههای زوجها چگونه بر فرزندانشان تاثیر منفی میگذارد. گفتن اینکه «ما به تنهایی نمیتوانیم کاری را انجام دهیم» یک پیام فوقالعاده ضروری در دورانی است که امروز در آن زندگی میکنیم و به طور مستقیم به همدلی، همکاری و تلاش برای نفع عمومی اشاره میکند. متأسفانه این نیز پیامی است که معمولا نادیده گرفته میشود یا به اشتباه درک میشود.
ما مچنین بیش از نیازهای مادی به کمک دیگران نیاز داریم. طبق مشاهدات رنه اسپیتز (René Spitz) و سایر روانشناسان در دههی ۵۰ میلادی، یک نوزاد، حتی زمانی که نیازهای اولیهی او مانند غذا یا بهداشت برآورده میشود، برای زنده ماندن به یک فرد دیگر نیاز دارد تا به او محبت نشان دهد. ما فارغ از اینکه نیازهای فیزیولوژیکی ما برآورده شده باشد، نمیتوانیم به تنهایی رشد و توسعه پیدا کنیم. چیزی منحصربهفرد در رابطهی ما با دیگران وجود دارد که آن را به یک نیاز اساسی مانند خوردن یا نفس کشیدن تبدیل میکند. کودی و می وارد نوعی ماجراجویی میشوند که نمیتوانند درک کنند که طرف مقابل چه احساسی دارد یا چرا آن گونه رفتار میکند. همین ناتوانی در همدلی با یکدیگر همان چیزی است که آنها را به وضعیت فعلی سوق داده است و این همدلی آنهاست که در حالی که مجبور به همکاری در تلاش برای بازگشت به فرم انسانی خود هستند، بهبود مییابد.
در حالی بازی این زوج را در مسیر درست همدلی، درک و احترام متقابل قرار میدهد، سفر آنها برای بازگشت به دنیای واقعی باعث میشود در این مسیر دچار لغزش شوند. بدون پرداختن به اسپویلرهای خاص، فقط میگویم که در یک نقطه تقریبا در نیمهی بازی، شخصیتهای بازیکن تصمیم میگیرند که دخترشان رنج بکشد که تاریکترین صحنهی بازی نیز محسوب میشود. در این مرحله از داستان، آنها خودخواه هستند و کاملا احساسات خود را به جای احساسات دخترشان در اولویت قرار میدهند. می و کودی به طور کلی یک جفت دوستداشتنی هستند که با لحن طنزآمیز و آرام بازی سازگار بوده، اما در این صحنه آنها به نوعی خشن میشوند.
آنها ناخواسته کارهایی را انجام میدهند و در ادامه متوجه میشوند که اقدامات آنها بیهوده بوده است. در واقع کودی و می چنان درگیر دیدگاه خود برای شکستن یک نفرین شده که از این سؤال که آیا هدف وسیله را توجیه میکند یا نه، غفلت کردهاند. این یک نقطه ضعف اخلاقی برای آنها است، اما آنها از شکست خود درس میگیرند و این حادثهی دردناک، آنها را در مسیری قرار میدهد که بهتر عمل کنند و احساسات دخترشان را در اولویت قرار دهند. به طور خلاصه، It Takes Two یک بازی فوقالعاده است، نه تنها به خاطر تولید عالیاش، مکانیکهایی فوقالعاده که بازی را سرگرمکننده میکند یا حتی برای داستان رامکام آن، بلکه بیشتر به خاطر پیامی که به همراه دارد، بسیار عالی است؛ اینکه همهی ما به یکدیگر نیاز داریم، بنابراین اگر میخواهیم موفق شویم باید یکدیگر را بهتر درک کنیم.
منبع: Gameindustry.biz