ادبیات عرب چهرههای شاخصی دارد. وزنهی شعرا -نزار قبانی، سعد ماسی، غادهالسمان، محمود درویش و آدونیس- در برابر نویسندگان سنگینتر است. اما نویسندگانی مثل غسان کنفانی، امین معلوف، الیاس خوری، نجیب محفوظ، یوسف زیدان، سعود السغوسی، حمور زیاده و … تلاش کردهاند تعادل را حفظ کنند. پیش از آنکه به کتابهای شاخص نجیب محفوظ برسیم، نگاهی به زندگی او داریم.
نجیب محفوظ، نویسنده و روزنامهنگار برجسته، تنها عرب و مصری است که جایزهی ادبی نوبل را کسب کرده. او که در طول ۷۰ سال فعالیت حرفهای ۳۵ رمان، ۳۵۰ داستان کوتاه، ۲۶ فیلمنامه، هفت نمایشنامه و انبوهی مطلب در روزنامهها و مجلات نوشت و به چارلز دیکنز قهوهخانههای قاهره مشهور شد، بهترین آثارش در این مطلب معرفی شدهاند. اما پیش از آن زندگی بالزاک مصر را مرور میکنیم.
نجیب فرزند خلف محلات سنتی و قدیمی قاهره بود. روز یازدهم دسامبر سال ۱۹۱۱ در قاهرهی قدیم (قدیمیترین بخش قاهره) به دنیا آمد. بخش اول نام چندبخشیاش به خاطر تشکر از نجیب پاشا محفوظ پزشک متخصص زنان و زایمان که بر تولد دشوارش نظارت داشت، از نامخانوادگی این پزشک انتخاب شد.
محفوظ هفتمین و کوچکترین فرزند عبدالعزیز ابراهیم، کارمند سنتی، منظم و وظیفهشناس دولت بود. مادرش فاطمه دختر مصطفی قشیشه (شیخ مسجد الازهر) او را مرتب دیدار به موزه و اهرام مصر میبرد.
خانوادهای که او در آن بزرگ شد مسلمانان متعصب و مومنی بودند که تصور داشتن فرزند نویسنده در مخلیهشان نمیگنجید. نجیب نوجوان خورهی کتاب بود و آثار حافظ نجیب، طه حسین و سلامه موسی از اعضای جنبش فابیانیسم را میبلعید. پس از پایان دبیرستان در مدرسهی فلسفهی دانشگاه قاهره شروع به تحصیل کرد. یک سال بعد از شروع دورهی فوق لیسانس دانشگاه را رها و در مجلهی الجدیده روزنامهنگاری کرد.
نجیب محفوظ از اواسط دههی ۳۰ میلادی نوشتن را شروع و داستانهای کوتاهاش را در دو مجلهی الجدیده و الرساله منتشر کرد. اولین رماناش «پوچی سرنوشت» را در سال آخر دههی ۳۰ میلادی منتشر کرد. اندکی بعد از آن، با انتشار دو رمان «رادوبیس» و «جنگ بتس» سهگانهی تاریخی در دوران فراعنه را کامل کرد.
انقلاب افسران ارتش مصر در سال ۱۹۵۲در نوشتناش وقفه انداخت. او با عطیهالله ابراهیم ازدواج کرد و تنها به نوشتن فیلمنامه برای صنعت سینمای مصر پرداخت. بعد از پانزده سال نادیده گرفته شدن آثارش توسط منتقدان در اواخر دههی ۵۰ میلادی رمانهایش پرخواننده شد. نجیب محفوظ رماننویسی رئالیسم اجتماعی را با رمانهای «قاهرهی مدرن»، «خانالخلیلی» و «کوچه مدق» شروع و با سهگانهی قاهره (بیتالقصرین، قصرالشرق و سکریه) ادامه داد. بعدها با رمانهای «بچههای محله ما» و «گدا» به سمبولیسم روی آورد که زمینهی ترورش را فراهم کرد. محفوظ در برخی آثارش مثل «حماسه حرافیش» و «هزار و یکشب» به مفاهیم جدید مثل نوشتن در مرز خیال و واقعیت روی آورد.
محفوظ از جوانی به خدمات دولتی پیوست و تا زمان بازنشستگی در سمتها و وزارتخانههای گوناگون به عنوان معاون پارلمانی وزارت اوقاف، مدیر بنیاد حمایت از سینما، مشاور وزیر فرهنگ و… مشغول کار بود. حمایت از امضاء پیمان کمپدیوید توسط دولت مصر باعث شد آثارش در اکثر کشورهای عرب پس از برنده شدن جایزهی ادبی نوبل ممنوع شود.
نجیب محفوظ که معتقد بود تعصبات ملی و نژادی مغایر پیشرفت و تمدن است روز ۳۰ ماه اوت سال ۲۰۰۶ به علت نارسایی کلیهها و ذاتالریه درگذشت و ادب و فرهنگ عرب و جهان را سیاهپوش کرد.
بهترین کتابهای نجیب محفوظ که باید بخوانید
۱- گدا
چهلسالگی دوران عجیبی است. نیمهی اول زندگی به آخر میرسد و آدمی در این مرحله میایستد. روزهای رفته را به یاد میآورد و کارنامهاش را مرور میکند و مشوش و دلنگران میشود. درست مثل عمر، شخصیت اصلی رمان «گدا»، نوشتهی نجیب محفوظ، وکیلی موفق، ثروتمند و محترم که در قاهره چهرهای شناخته شده و مشهور است که با بحران میانسالی دست و پنجه نرم میکند. او که جوانی آرمانگرا، سوسیالیست و انقلابی بود اکنون بعد از گذشت دست کم دو دهه از فعالیتهای سیاسی در جستوجوی معنای زندگی است تا بر حس پوچی و استیصالاش غلبه کند. عمر با دوست سالیاناش که روزنامهنویسی شناخته شده و فرد دیگری که بیست سال از عمرش را در سلولهای نمور زندانهای رژیم پلیسی مصر بهدر داده ملاقات میکند.
در بخشی از رمان «گدا» -که یکی از مشهورترین کتابهای نجیب محفوظ است- با ترجمهی محمد دهقانی توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«وقتی از روی عقل حرف می زنی، یعنی این که دیگر مرا دوست نداری. اگر تو تغییر کرده ای، معنایش این نیست که حقیقت هم باید تغییر کند.»
۲- خاکستر
قصهی کوتاه به قول ادگار آلنپو، نویسندهی برجستهی آمریکایی، روایتی است که بتوان آن را در یک نشست خواند. اگر این گفتهی یکی از بزرگترین قصهنویسان جهان را ملاک قرار دهیم، مجموعه داستان «خاکستر» از جمله خواندنیترین قصههای ادبیات عرب و یکی از کتابهای درجهیک نجیب محفوظ است. داستانهای این مجموعه تصویری روشن و واضح از تلخکامیها و شیرینیهایی که مردمان این بخش از جهان با آن روبرو میشوند ا جلوی چشم مخاطب قرار میدهد. نجیب محفوظ که نویسندهای چیرهدست است، با استفاده از طنزی سیاه و درآمیختناش با رویا، هنرمندانه داستانسرایی کرده و مخاطب را بهدنیایی سرشار از بدیها، خوبیها، نیکی و پلیدی برده و سرگرم میکند.
در بخشی از مجموعه داستان «خاکستر» که با ترجمهی محمدرضا مرعشیپور توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«مردم سر تکان میدادند و میگفتند نابود شد، ابوالخیر به آخر خط رسید. غمنامهی ابوالخیر بازی بخت بود، شبی در انبار بنشن اربابش، جبار، خواببر او چیره شد و چون به خود آمد، چیزی درنیافت جز اینکه در تاریکی گم شده است.»
۳- حضرت والا
یکی از کتابهای کمترخواندهشدهی نجیب محفوظ. سالخوردگان و با تجربهها همواره به جوانان جویای نام توصیه میکنند از جاهطلبی و بلندپروازی بیشازحد بپرهیزند چون فرجاماش هلاک شدن است. عتمان بیومی، شخصیت اصلی رمان «حضرت والا» نوشتهی نجیب محفوظ چنین سرنوشتی دارد. او که کارمندی ساده و دونپایهی ادارهی دولتی است عاشق و شیفتهی قدرت و مقام است و برای رسیدن به آن هرکاری میکند. علائق، دوستان، عادات و اعضاء خانواده را کنار میگذارد، اما چیزی جز فلاکت، بدبختی، تنهایی و انزوا نصیباش نمیشود.
در بخشی از رمان «حضرت والا» که با ترجمهی کریم پورزبید توسط نشر کتاب پارسه منتشر شده، میخوانیم:
«گاهی وقت ها زندگی، زنجیره ای از مصیبت های غیر قابل پیش بینی می شود، اما تو باید پیش از آن که فرصت از دست برود، در مسیر خودت حرکت کنی.»
۴- خواب
شکست اعراب از اسرائیل در جنگ سال ۱۹۶۷ تبعات زیادی داشت. امت عرب به رهبری جمالعبدالناصر، که در ابتدای نبرد با غافلگیر کردن ارتش اشغالگر به پیروزیهای مهم رسیدند به ناگاه عقب رانده شده و شکست سختی خوردند و اراضی زیادی از سرزمینشان به اشغال اسرائیلیها درآمد و جهان عرب در افسردگی و اندوه غوطه خورد. هر کس به این رویداد هولناک به گونهای واکنش نشان داد. نجیب محفوظ، نویسنده و نمایشنامهنویس مصری، در مجموعه داستان «خواب» به عواقب شکست، خشم، اندوه، عجز و ناتوانی مردم میپردازد. معلمی جوان شبها در خانهی محقرش ساعتها دربارهی ابعاد گوناگون مرگ حرف میزنند و احضار روح میکنند. از بخت بد او دختر جوانی در کافهای که معلم روی یکی از میزهایش خوابیده به قتل میرسد. پلیس او را برای ادای شهادت به پاسگاه فرامیخواند.
در بخشی از مجموعه داستان «خواب» که با ترجمهی محمدرضا مرعشیپور توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«همگی با هم ترانهای را سر داده بودند که مرد غریبه در آستانهی در ظاهر شد. حتا یک صندلی خالی نبود. میکده اتاقی است چهارگوش در زیرزمین ساختمان کهنهای که چراغش، به سبب فضای خفه و تاریک، پیوسته روشن است.»
۵- شبه شرح حال
فرهنگستان علوم سوئد وقتی قصد داشت جایزهی نوبل به نجیب محفوظ اهدا کند او را اینگونه توصیف کرد: «محفوظ در آثارش که سرشار از رئالیسم و پیچیدگیها است ادبیات عرب را شکل داد. او که نویسندهای نامدار است خاطرات روزانهاش را در قالب یادداشتهایی که ذرهای وهم و خیال در آن وجود ندارد ثبت کند و در مقابل فراموشی بایستد. او یادداشتهایش را به صورت پاورقی بین ماههای فوریه و مارس سال ۱۹۹۴ در روزنامهی معتبر الاهرام منتشر کرد. اما اشتباهات چاپی او را برآشفت و انتشار یادداشتها را متوقف کرد. بعد از مرگاش سعیدالسحار، مدیر نشر کمتبه مصر، پاورقیها را در کتاب «شبه شرححال» منتشر کرد که با استقبال گستردهی اهل کتاب و مطالعه هزاران نسخه از آن به فروش رفت.
در بخشی از کتاب «شبه شرح حال» که با ترجمهی محمدحسین میرفخرائی توسط نشر مان کتاب منتشر شده، میخوانیم:
«هنوز هفت سالم نشده بود که برای انقلاب دعا کردم. یک روز صبح، با خادمهای که مثل محافظها همراهیام میکرد، راهی دبستان شدم. مثل کسانی راه میرفتم که به زندان میبرندشان. دفتری در دست داشتم. هوای سرد پایم را میگزید.»
۶- قصرالشوق
یکی از کتابهای جریانساز نجیب محفوظ. تا پیش از قرن بیستم جهان عرب چیزی به نام رمان و رماننویسی نداشت. ادبیات عرب در سلطهی شاعران بود که شویههای روایتی را ابداع کردند که «هزارویکشب» خلق شد. تا اینکه رمان «دنکیشوت» در غرب منتشر، خوانده و به اثری محبوب و مشهور تبدیل شد. تاثیر فرهنگ و ادبیات غرب بر مصر بعد از اشغال این کشور توسط بریتانیای کبیر بسیار زیاد بود. ادبیات این کشور که تحتالحمایهی بریتانیا درآمده بود، با ورود گنجینهی ادبیات غرب و آثار نویسندگانی مثل جوزف کنراد، چارلز دیکنز، جیمز جویس و… در طول جنگ جهانی اول متحول شد. قصهنویسان مصر با مطالعهی آثار نویسندگان اروپایی با شیوههای مدرن روایت آشنا شده، قصهها و رمانهای خواندنی خلق کردند. یکی از رمانهای درخشان نجیب محفوظ، «قصرالشوق» از جمله این آثار است. السید احمد پنج سال به همسرش وفادار بود اما نتوانست بر هوسبازیهایش مسلط شود. خدیجه دخترش که از دست مادر همسرش کلافه و عصبانی است مقابلاش میایستد. یاسین پسر بزرگاش که از همسرش جدا شده و مجرد است از خانهاش در کوچهی «قصرالشوق» برای به دست آوردن مریم مادر نامزدش استفاده میکند و…
در بخشی از رمان «قصرالشوق» که با ترجمهی محمدرضا مرعشیپور توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«خود زیبایی، آشوبی دردناک در قلب است، وفور سرزندگی در روح، و تعقیبی دیوانه وار توسط روان انسان تا زمانی که با بهشت مواجه شود.»
۷- بینالقصرین
«بینالقصرین» اولین جلد از سهگانهی قاهره است که بهخاطرش جایزهی ادبی نوبل به نجیب محفوظ اهدا شد. نویسندهی نامدار مصری در این سهگانه تغییر و تحول، مصایب و دشواریهایی که خاورمیانه و جهان عرب را دگرگون کرده را در قالب فراز و فرود زندگی سه نسل از یک خانواده را به تصویر میکشد.
قصهی این رمان سال ۱۹۱۷ در بحبوحهی جنگ جهانی اول شروع و دو سال بعد با انقلاب مصر تمام میشود. شخصیت اصلی رمان سید احمد عبدالجواد و خانوادهاش هستند. او که در خانه خشن، مستبد، متعصب، سختگیر و بداخلاق است به محض خروج از خانه، صدوهشتاد درجه تغییر کرده، خوشاخلاق، خوشتیپ و عیاش میشود. همسر شخصیت اصلی قصه زنی سنتی و کاملا تابع شوهر است. نویسنده با اشاره به استبداد و اقتدار مردسالارانه خانوادهی عبدالجواد به عمق جامعهی مصر نقب زده و معضلات ان را در ابتدای قرن بیستم به تصویر میکشد.
در بخشی از رمان «بینالقصرین» که با ترجمهی محمدرضا مرعشیپور توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«هیچ ترسی قادر نیست جلوی بروز عشق را بگیرد یا مانع پرداختن به رویای شیرین وصال شود.»
۸- سکریه
فرزندان خانوادهی عبدالجواد بعد از گذشت هشت سال به نوجوانان و جوانانی تبدیل شدهاند که میخواهند دادشان را از روزگار بگیرند. زمانه تغییر کرده. طبقهی اشراف و ثروتمندان کمکم در حال زوال است و کسانی از طبقهی فرودست جامعه جایشان را میگیرند. جامعه پوستانداخته و در حال غرق شدن در بحرانهای گوناگون است. گروههای سیاسی اختلافات عدیده دارند. جنگ دوم جهانی آغاز شده و قاهره زیر بمباران هواپیماهای جنگی ارتش آلمان نازی قرار دارد.
در بخشی از رمان «سکریه» که با ترجمهی محمدرضا مرعشیپور توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«سینهی مرد با حرکتهایی یکنواخت بالا و پایین میرفت و صدای خرخری از آن برمیآمد که از صداهای این جهان نبود. از چشماناش نگاهی غریب و تیره میتراوید که هیچگاه ندیده بود و به یاد نداشت و نمیتوانست از آن چه در پشتشان میگذرد، آگاه شود. در آن سوی میلههای تخت، درمانده ایستاده زباناش بند آمده و چشماناش سنگ شده بود.»
۹- کافه کرنک
یکی از کتابهای نجیب محفوظ از دههی ۷۰ میلادی که حسوحال آن دوران را هم زنده میکند. میگویند انقلابها فرزندانشان را میخورند. اما چیزی که هیچوقت به چشم و زبان نمیآید بلاتکلیفی، معلق ماندن و نابود شدن کسانی است که انقلاب را آفریده و بنیان گذاشتهاند. جوانان مصر که انقلاب این کشور را خلق کردند همهی عمر با شکنجه، سرکوب، بازجویی، استبداد، فقر، بیکاری، اخوانالمسلمین و … دستبهگریبان بودهاند و روزهای زندگی را سرشار از ناامیدی و اندوه گذراندهاند.
نجیب محفوظ در رمان «کافه کرنک» به جوانان کشورش پرداخته و سرگذشت آنها را روایت کرده است. او جامعهی جوانی را به تصویر کشیده که با معضلات عدیده و پیچیده مواجه است که امیدی به حلوفصلشان نیست. خیل عظیم جوانان بیکار، مستعصل، سردرگریبان و ناتوان در گوشهوکنار شهر دیده میشوند. آنها برای آرام کردن خود و تسکین خشمشان به خشونت متوسل میشوند که مشکلات را چند برابر میکند. قصهی این رمان بهاندازهای آشناست که مخاطب با همهی وجود حساش میکند.
در بخشی از رمان «کافه کرنک» که با ترجمهی محمد جعفرپور توسط نشر ثالث منتشر شده، میخوانیم:
«کشور و سرزمینم داشت جایگاه خودش را پیدا می کرد. به رغم همه مسیرهای اشتباهی که رفته بود، در زمینه قدرت و نفوذ همیشه در حال گسترش و بزرگ تر شدن بود. همه نوع کالایی را تولید می کرد. اما چه فایده اگر مردم آن قدر سست و مظلوم باشند که به اندازهٔ پشه ای ارزش نداشته باشند.»
منبع: دیجیکالا مگ